×
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۷ - .له ایضا
آن زن که پریر آمد در عقد نکاحت
بر مدحت او بود زبان در دهن تو
از بس که برو مهر تو می دیدم گفتم
کین زن ز برای تو برید کفن تو
امروزش دیدم خط بیزاری در دست
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۱
ای رشک گل تازه رخ چون سمن تو
عرعر خجل از قد چو سرو چمن تو
پای نفس اندر جگر نافه شکسته
بوی شکن طرهٔعنبر شکن تو
آنها که به مویی بفروشند بهشتی
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۵
تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو
خاموش که حرفی نجهد از دهن تو
شیرین دهنا، چون همه وصل است ز خسرو
خود را بچه خرسند کند کوهکن تو
تا کفر سر زلف تو باقی بود ای بت
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۶
گردد چو بگفتار زبان در دهن تو
عیب تو بانگشت نماید سخن تو
نرم است گرت حرف، بود پنبه مرهم
ور سخت بود، شیشه عزت شکن تو
جان تو بیکجامه تن ساخته عمری
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳
من بندهٔ آنم که ببوسد دهن تو
وز هر دهنی نشنود الا سخن تو
ترسم به جنون کار کشد اهل خرد را
در سلسلهٔ زلف شکن بر شکن تو
اندیشهٔ مردم همه از شور قیامت
[...]