گنجور

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷

 

چون عیش گدایان به جهان سلطنتی نیست

مجموع‌تر از ملک رضا مملکتی نیست

گر منزلتی هست کسی را مگر آن است

کاندر نظر هیچ کسش منزلتی نیست

هر کس صفتی دارد و رنگی و نشانی

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱

 

از صومعه رختم به خرابات برآرید

گرد از من و سجادهٔ طامات برآرید

تا خلوتیان سحر از خواب درآیند

مستان صبوحی به مناجات برآرید

آنان که ریاضت کش و سجاده نشینند

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷

 

خرما نتوان خوردن از این خار که کشتیم

دیبا نتوان کردن از این پشم که رشتیم

بر حرف معاصی خط عذری نکشیدیم

پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم

ما کشتهٔ نفسیم و بس آوخ که برآید

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳ - این غزل در تذکرهٔ مرآت الخیال امیر علیخان سودی به نام شیخ سعدی است

 

بربود دلم در چمنی سرو روانی

زرین کمری، سیمبری، موی میانی

خورشیدوشی، ماهرخی، زهره جبینی

یاقوت لبی، سنگدلی، تنگ دهانی

عیسی نفسی، خضر رهی، یوسف عهدی

[...]

سعدی
 
 
sunny dark_mode