گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۲۷

 

از ساحت دل غبار کثرت رفتن

به زانکه به هرزه دُرّ وحدت سفتن

مغرور سخن مشو که توحید خدا

واحد دیدن بود نه واحد گفتن

۲ بیت
ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۲۸

 

عشق آن صفتی نیست که بتوان گفتن

وین دُرّ به سر الماس نشاید سفتن

سوداست که می‌پزیم والله که عشق

بکر آمد و بکر هم بخواهد رفتن

۲ بیت
ابوسعید ابوالخیر
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۵

 

با کس غم تو بیش نخواهم گفتم

وین در دو دیده هم نخواهم سفتن

مهر تو ز دل پاک بخواهم رفتن

بر بستر صبر خوش بخواهم خفتن

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۹

 

از چشم من ار سرشک بتوان رفتن

بس در گرانمایه که بتوان سفتن

ور بی تو بود هیچ به نتوان خفتن

کاری باشد چنانکه نتوان گفتن

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۵

 

آیا گهر وصل تو یارم سفتن

راه تو امیدوار یارم رفتن

می‌روشن و حجره خالی و موسم گل

ای گلبن نو شکفته یارم گفتن

۲ بیت
انوری
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۴

 

عشق آن صفتی نیست که بتوان گفتن

واین دُر به هر الماس نشاید سفتن

سوداست کی می بریم والله که عشق

بکر آمد و هم بکر بخواهد رفتن

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۲۱

 

با برگ مژه سد سکندر سفتن

صد آتش نمرود به دیده سفتن

به باشد از آنک دوستان خود را

در پیش ستودن و زپس بد گفتن

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۲۱

 

در عشق زدیده اشک باید سفتن

دل را زغبار نفس باید رُفتن

در رقص به قوّال کسی گوید بیت

کاو معنی حرف بیت داند گفتن

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷

 

من خاک درش به دیده خواهم رُفتن

ای خصم بگوی هرچه خواهی گفتن

چون پای مگس که در عسل سخت شود

چندانکه برانی نتواند رفتن

۲ بیت
سعدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

جز مدح علی نمی‌توانم گفتن

جز این گوهر نمی‌توانم سفتن

گر صیقل مدحش نبود گرد ملال

ز آیینه دل نمی‌توانم رفتن

۲ بیت
فیاض لاهیجی