گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

آتش که همه دلی ازو ناشادست

بنیاد سرافرازی او بر بادست

سوز دل من گرفت او را که چنین

در دست چو تو سنگ دلی افتادست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

 

گر مهرۀ ما از تو جدا افتادست

این نیز هم از طالع ما افتادست

داری لب و دندان و دهانی شیرین

تلخیّ زبانت از کجا افتادست؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۳

 

آن غنچۀ گل نگر چه چست افتادست

بر داشته آخر و نخست افتادست

دی روی چنان فراهم آورده دژم

و امروز چنین ز خنده ست افتادست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۴

 

در پای تو دل گرچه زبون افتادست

در جستن وصل بین که چون افتادست

شمعم که مرا آب ز سر بگذشتست

وز تشنگیم زبان برون افتادست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۵

 

هر کجا که ز مهرت نظری افتادست

سودازده یی بر گذری افتادست

در کوی وصال تو که آید؟ کآنجا

هر پای که در نهی سری افتادست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۶

 

گر افتدم آن ماه شبی مست بدست

بسپارم جان خود بدو دست بدست

ور دامن یار نیست پیوست بدست

دانم که گریبان خود هست بدست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۷

 

عشق تو ز لطفها که با ما کردست

چشمم صدف لؤلؤ لالا کردست

وین مردمک چشم سیه کاسۀ من

در دور غم تو دل بدریا کردست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۸

 

اشکم که ز خون چو دردی شیره شدست

وز رفتن او دو چشم من خیره شدست

از دیدۀ بیچاره نمی باید دید

کین آب ز سر چشمۀ دل تیره شدست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۹

 

هر کجا که دلی هست ز غم فرسودست

کس نیست که از رنج جهان آسودست

گر بلبل محنت زده عاشق بودست

باری دل غنچه از چه خون آلودست؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۹۰

 

در عمر مرا با تو شبی خوش بودست

زان وقت هنوز چشم من نغنودست

باری بنده را طبیبی دانا

در خدمت تو شبی دگر فرمودست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۹۱

 

گر لاله بهجران تو خوشدل بودست

خون جگرش نگر که چون پالودست

بی روی تو غنچه خنده یی از دل زد

وان نیز بدولت تو خون آلودست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۹۲

 

از حلقۀ گوش تو دلم را خبرست

کین تندی طبعت همه از بهر زرست

از گوش تو خود قیاس می باید کرد

کانجا که زرست پاره یی نرم ترست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۹۳

 

در بند جهان کسی که او بیشترست

چون زلف تو آشفته و آسیمه سرست

چون چشم تو آن خوشست در عالم، کو

مستست چنان که از جهان بی خبرست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

 

تا تنگ دلم جای تو خوش پسرست

الحق ز خوشی دلم چو تنگ شکرست

جانا چو شکر ز تنگت ارنا گزرست

دردست من آی کز دلم تنگ ترست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۹۵

 

تا تنگ دلم جای چو تو خوش پسرست

الحق ز خوشی دلم چو تنگ شکرست

جانا چو شکر ز تنگت از ناگزرست

در دست من آی کز دلم تنگ ترست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۹۶

 

تیغ تو که همچو مرگ مردم خوارست

بر پایۀ تخت سلطنت مسمارست

گر گوهر آب دار در بحر بود

در بحر کف تو آب گوهر دارست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۹۷

 

گفتم که مرا بر تو ببوسی نازست

گفتا که زرت چاره اراینت آزست

گفتم: نه تو دانی که مرا زر نبود

گفتا که برو ، اوام را در بازست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۹۸

 

اندیشۀ تو چو در دل ما بنشست

دلرا همه آز و آرزوها بنشست

هر فتنه که خواست روز بازاری تیز

درحلقۀ زلف تو بسودا بنشست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۹۹

 

این اشک که مونس من غمناکست

در کوی تو بامن وطنش در خاکست

می نگسلد از دامن من دست وفا

پیداست که گوهرش ز آب پاکست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

زلف که هزار عهد محکم بشکست

پشت و دل صفدران عالم بشکست

گفتم که بگیرمش شبی در مستی

با آن همه پر دلی از آن هم بشکست

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۴۴
sunny dark_mode