جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۹
در خاک درت آب رخم ریخته ای
وز حلقه زلفت دلم آویخته ای
درد دل من ز لعل جان پرور تست
زان روی تو گل با شکر آمیخته ای
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۰
دلدار نمی دهد مرا کام شبی
دلشاد نگشتم از دلارام شبی
چون بر درت آیم و درم نگشایی
شاید که بیایم از در بام شبی
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۱
ای نام تو بر زبان جانم جاری
همراه توأم به خواب و در بیداری
تا بنده بیچاره خود را آخر
محروم ز لطف خویشتن مگذاری
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۲
تا چند مرا بی سر و سامان داری
چون زلف خودم حال پریشان داری
چون مشکل ما پیش تو سخت آسانست
زان روی بتا درد من آسان داری
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۳
محروم مگر از کرمم نگذاری
زین بیش به دریای غمم نگذاری
چون غیر در تو نیستم ملجایی
امید چنان که ضایعم نگذاری
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۴
هر روز به شیوه ای و لطفی دگری
چندانکه نظر می کنمت خوبتری
گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش
بستانم و ترسم دل قاضی ببری
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۵
یارب تو گشا بر من بیچاره دری
از لطف مکن مرا اسیر دگری
سر بر سر آستان شوقت دارم
آری چه کنم چو نیستم غیر سری
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۶
گویند که دوش شحنگان تتری
دزدی بگرفتند به صد حیله گری
و امروز به آویختنش می بردند
می گفت رها کن که گریبان بدری
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۷
بیچاره دل از فلک جفا برده بسی
جز لطف توأم در دو جهان نیست کسی
من منتظرم نشسته بر راه امید
فریادرسم که نیست فریادرسی
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۸
سرگردانم چو گوی در دست کسی
کز وی نتوانم که شکیبم نفسی
برخیز و بیا که طاقت هجر نماند
بشتاب که انتظار بردیم بسی
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۹
یاد تو ز دل دور نباشد نفسی
غیر از سر کوی تو ندارم هوسی
مستغرق بحر غصّه گشتم یارب
فریاد رسم که نیست فریادرسی
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۰
افتاده مرا با سر زلفت هوسی
با دل نبود عقل مرا دست رسی
سرّ غم تو نهفته در سینه شدم
واقف نبود جز دل من هیچکسی
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۱
ما ها همه شیرینی و لطف و نمکی
نه ماه زمین نه آفتاب فلکی
تو آدمیی و دیگران آدمیند
نی نی تو که خط سبز داری ملکی
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۲
کردیم بسی جام لبالب خالی
تا بو که نهیم لب بر آن لب حالی
ترسنده از آن شدم که ناگاه ز جان
بی وصل لبت کنیم قالب خالی
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۳
لیلی لیلی ز دست دل واویلی
من دوست یکی دارم و دشمن خیلی
من جان به غم عشق تو درباخته ام
آخر ز چه سوی ما نداری میلی
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۴
تا کرد دلم به عشق رویت میلی
در دیده نشست از خیالت خیلی
گویند که صبر کن ز رویش مجنون
گفتا که نفس چون بزنم بی لیلی
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۵
تا دید جمال تو به چشمم لیلی
از دیده روانست به هر سیلی
مجنون توأم ز جانت ای سرو روان
فریاد که سوی ما نداری میلی
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۶
روزی ز دری گذشتم اندر خیلی
مجنون دیدم که میزدی واویلی
گفتم که چنین واله و شیدات که کرد
فریاد برآورد که لیلی لیلی
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۷
مجنون نفسی بزد که لیلی لیلی
آخر ز چه نیستت به سویم میلی
لیلی به زبان حال گفتا مجنون
در دیده ما شد از خیالت خیلی
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۸
رنجور غم عشق توأم تا دانی
من درد تو دارم و توأم درمانی
گفتم به طبیب اگر بدانی حالم
بی شک به علاج درد ما درمانی
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)