گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۵۳

 

عیبم مکن ای خواجه اگر می نوشم

در عاشقی و باده پرستی کوشم

تا هشیارم نشسته با اغیارم

چون بی‌هوشم به یار هم آغوشم

ابوسعید ابوالخیر
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۳

 

کوشم که بپوشم انده و نخروشم

پیدا کند این دو دیده تا کی پوشم

چون گفته بخردان همی بنیوشم

با زخم زمانه هرچه یکسر کوشم؟

قطران تبریزی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » مقدّمهٔ رفاء » بخش ۱ - مقدّمهٔ رفاء

 

درویش نیم اگرچه کم می‌کوشم

دیوانه نیم اگرچه گم شد هوشم

گر بی‌برگی به مرگ مالد گوشم

آزادی را به بندگی نفروشم

سنایی
 

مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۲۸

 

قصاب منی و در غمت می‌جوشم

تا کارد به استخوان رسد می‌کوشم

رسمی‌ست تو را که چون کشی بفروشی

از بهر خدا اگر کشی مفروشم

مهستی گنجوی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۱۹

 

قصاب منی و در غمت می‌جوشم

تا کارد به استخوان رسد می‌کوشم

رسم است ترا که چون کشی بفروشی

از بهر خدا اگر کشی مفروشم

مهستی گنجوی
 

عطار » مختارنامه » باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن » شمارهٔ ۲۸

 

چون بحر، ز شوق راز جان، میجوشم

لیکن ز خود و ز دیگران میپوشم

ای خواجه! برو، که دُرد صافی رویی

من صافی دل اگرچه دُردی نوشم

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲۴

 

از ثور فلک شیر وفا میدوشم

هرچند که از پنجهٔ او بخروشم

هرچند که دوش حلقه بد در گوشم

امشب به خدا که بهتر است از دوشم

مولانا
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۰

 

آهو چشمی که میرباید هوشم

چون شیر بصید کردنش میکوشم

بر کار کنم حیله رو به چندانک

در دیده گرگ آورد خرگوشم

ابن یمین
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۶

 

تا جان دارم به می خوری می‌ کوشم

در کوی مغان مدام می می‌ نوشم

صد صومعه را به نیم حبه نخرم

من دیر مغان به این بها نفروشم

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۷

 

تا جان باشد به می خوری می‌ کوشم

خوش آب حیاتی است روان می ‌نوشم

مویی ز سر زلف بتی یافته ام

زنار کنم به عالمی نفروشم

شاه نعمت‌الله ولی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

جانا بنشین و زان دو لب در گوشم

گوش یک سخن و ز ناله کن خاموشم

ور نی ز خراش دل خود بخروشم

خود را و تو را به عالمی بفروشم

جامی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

من می نه پی دفع خرد می نوشم

حقا که بدفع خوی بد می کوشم

عیبست مرا که خود گریزانم ازو

این عیب ز دیده های خود می پوشم

بابافغانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۲ - مرشدی زواره‌ای

 

گاهی ز لب تو همچو می در جوشم

وز چشم تو گه چو می کشان مدهوشم

در ذکر توام اگر دمی گویایم

در فکر توام گر نفسی خاموشم

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode