گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

عیبم مکن ای خواجه اگر می نوشم

در عاشقی و باده پرستی کوشم

تا هشیارم نشسته با اغیارم

چون بی‌هوشم به یار هم آغوشم

قطران تبریزی

کوشم که بپوشم انده و نخروشم

پیدا کند این دو دیده تا کی پوشم

چون گفته بخردان همی بنیوشم

با زخم زمانه هرچه یکسر کوشم؟

سنایی

درویش نیم اگرچه کم می‌کوشم

دیوانه نیم اگرچه گم شد هوشم

گر بی‌برگی به مرگ مالد گوشم

آزادی را به بندگی نفروشم

مهستی گنجوی

قصاب منی و در غمت می‌جوشم

تا کارد به استخوان رسد می‌کوشم

رسمی‌ست تو را که چون کشی بفروشی

از بهر خدا اگر کشی مفروشم

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مهستی گنجوی
عطار

چون بحر، ز شوق راز جان، میجوشم

لیکن ز خود و ز دیگران میپوشم

ای خواجه! برو، که دُرد صافی رویی

من صافی دل اگرچه دُردی نوشم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه