نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۴
با همّت باز باش و با رای پلنگ
زیبا به گه شکار، پیروز به جنگ
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵
ای خواب شبم برده به زلف شب رنگ
با چشم چو آهو چه کنی کبر پلنگ
پشت و دلم از بس که جفا کردی و جنگ
چون زلف تو گوژ گشت و چون چشم تو تنگ
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶
روی تو ز خورشید همی دارد ننگ
خورشید نخوانمت که گردی دلتنگ
خورشید ز رخسار تو می گیرد نور
یاقوت ز خورشید بدان گیرد رنگ
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۴۶ - الرّضا و التّسلیم
آنجا که سعادت است چه تسبیح و چه چنگ
آنجا که شقاوت است چه نام و چه ننگ
در راه قضا یکی است اسباب و درنگ
تسلیم و رضا باید ورنه سر و سنگ
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۴۷ - الرّضا و التّسلیم
گر هست سعادتت چه شکّر چه شرنگ
ور زانک شقاوت است چه صلح و چه جنگ
از هر چه ازو می رسدت از بدو نیک
تسلیم و رضا باید، ورنه سر و سنگ
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۴
خصم تو که دار درخ زرد و دل تنگ
پیوسته چو تیغ می زند سر بر سنگ
آورد برهنه دست در گردن اوی
آهخته قدی، رخ لبی، سبز ارنگ
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۵
از حادثه ها اگر چه باشم دلتنگ
وز واقعه ها اگر چه دارم صد رنگ
کارم بنواشود چو پیدا گردد
رخسارۀ دختر رز از پردۀ چنگ
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۶
هرگز بکسی... ل این دل تنگ
وز خوی بدت نه صلح پیداست نه جنگ
خواهم که شبی زلف تو و گردن من
پیچیده بود چو پرده بر دستۀ چنگ
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷۶
آنجا که عنایتست چه صلح و چه جنگ
ور کار تو نیکست چه تسبیح و چه جنگ
وانکس که قبولست چه رومی و چه زنگ
تسلیم و رضا باید ورنه سر و سنگ
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷۷
با همت باز باش و با کبر پلنگ
زیبا به گه شکار و پیروز به جنگ
کم کن بر عندلیب و طاووس درنگ
کانجا همه آفتست و اینجا همه رنگ
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷۸
برزن به سبوی صحبت نادان سنگ
بر دامن زیرکان عالم زن چنگ
با نااهلان مکن تو یک لحظه درنگ
آیینه چو در آب نهی گیرد زنگ
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷۹
چون چنگ خودت بگیرم اندر بر تنگ
وز پردهٔ عشاق برآرم آهنگ
گر زانکه در آبگینه خواهی زد سنگ
در خدمت تو بیایم اینک من و سنگ
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۰
میگردد این روی جهان رنگ به رنگ
وز پرده همی بیند معشوقهٔ شنگ
این لرزهٔ دلها همه از معشوقیست
کز عشق ویست نه فلک چون مادنگ
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۱
یک چند میان خلق کردیم درنگ
ز ایشان بوفا نه بوی دیدیم نه رنگ
آن به که نهان شویم از دیدهٔ خلق
چون آب در آهن و چو آتش در سنگ
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات
با همت باز باش و با کبر پلنگ
زیبا به گه شکار و پیروز به جنگ
کم کن بر عندلیب و طاووس درنگ
کاینجا همه آواست و آنجا همه رنگ
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات
با همت باز باش و با کبر پلنگ
زیبا به گه شکار و پیروز به جنگ
کم کن بر عندلیب و طاووس درنگ
کاینجا همه آواست و آنجا همه رنگ
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات
با همت باز باش و با کبر پلنگ
زیبا به گه شکار و پیروز به جنگ
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۱
از نظم تباه دل نمی داری تنگ
وز دامن من باز نمی داری چنگ
من ننگ ز شعر نیک خود می دارم
وز شعر بد خود تو نمی داری ننگ
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۲
ای سنگدل ار کوه ثباتی و درنگ
غافل منشین ز زاری این دل تنگ
کآن ناله کنم شام که بگدازد کوه
وان گریه کنم سحر که خون گردد سنگ
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۳
دلهاست ز چشم و دهن تنگ تو تنگ
ای یافته گل ز روی گلرنگ تو رنگ
بر جان خوردم زان قد چون تیر تو تیر
بر دل بستم زان دل چون سنگ تو سنگ