گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۴۴ - الصّبر

 

کاری که فروبندد و رخ ننماید

دلتنگ مشو که عاقبت بگشاید

یاقوت همی قیمت از آن افزاید

کز سنگ به روزگار بیرون آید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۳۰

 

گر قسم تو شادی است غمت نفزاید

ور زانک غم است او چه شادی زاید

این لحظه که هست شادمانی حاصل

خوش باش ازین پس آنچ آید آید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۶۴

 

چون در غم تو شادی من نفزاید

جز در طلبت جان و دلم نگشاید

خاک در تو چو سرمه شد در چشمم

ملک دو جهان به چشم اندر ناید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۲۷

 

آن را که طریق نیکبختی باید

گوش و دل و دیده هر سه را بگشاید

بردارد آنچ حال او را شاید

بگذارد آن را که به کارش ناید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱

 

تا زآینه زنگ را کسی نزداید

ممکن نبود که قابل نفس آید

نفس آینهٔ عقل تو شد پاکش دار

کز پاکی تو تو را به تو بنُماید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۴

 

جز آتش عشق رنگ دل نزداید

جز در غم تو عشق طرب نفزاید

در عشق تو دل دلیر و ثابت باید

یا رب تو دلی بخش که آن را شاید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۶۹

 

عشق ارچه بدن را به جنون آراید

از عشق همیشه جان و عقل افزاید

دیوانگیی که عقل کل عاشق اوست

گر عشق کند بندگی او شاید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۷۴

 

عشقت به نظارهٔ دلم می آید

تا در بندش چگونه می فرساید

گر وصل رخ تو یک نظر بنماید

بند دل فرسوده مگر بگشاید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۳۸

 

آن شب که زبختم گرهی بگشاید

شب بین که چه کوتاه قبا می آید

یا رب تو به شب وصل سحرگه منمای

تا صبح فراق شب مرا ننماید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۸۵

 

کو عقل که بندی زهوس بگشاید

یا صبر که هنگام بلا برناید

یا راهبری که راهکی بنماید

یا همراهی که همدمی را شاید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السابع: فی خصال الحمیده عن العقل و العلم و ما یحذو جذو هذا النمط » شمارهٔ ۳۱

 

از علم همه حلم و تواضع زاید

وز جهل همه گَند دماغ افزاید

بگذار دماغ اگر که علمت باید

پوسیده دماغ علم را کی شاید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۱۰۸

 

با شهوت و طبع نور دل نفزاید

تا ظلمت شهوت در دل نگشاید

حق می طلبی و شهوتت می باید

این هر دو به یک جای برابر ناید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲۵

 

گفتم اثری از غم تو می باید

وآنگه پس از آن اگر بمیرم شاید

گفتا هوسی به خاک می بنمایی

غم دست به خون چون تویی نالاید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۴۶

 

من بندهٔ آنم که دلی برباید

یا دل به کسی دهد که جان افزاید

وآن کس که نه عاشق و نه معشوق کسی است

در ملک خدا اگر نباشد شاید

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۰۳

 

گفتی دودلی تو ، از تو کاری ناید

بهتان چنین نهی تو بر من شاید

چون نیست مرا دلی وگر نیزم هست

تا صد بود از بهر غمت می باید

۲ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۰۴

 

باغ از گل و لاله ار چه می آراید

بی روی تو دل دمی کجا آساید

کز خیمۀ لاله دود بر می خیزد

وز گنبد گل آب فرو می اید

۲ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۰۵

 

این مردم چشم من همی نا ساید

در جستن تو جهان همی پیماید

روز از هوست گرد جهان می گردد

پس شب بسر آب فرو می آید

۲ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل دهم

 

ای دل اگرت رضای دلبر باید

آن باید کرد و گفت‌وگو فرماید

گر گوید خون گری مگو کز چه سبب؟

ور گوید جان بده مگو کی باید؟

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب چهارم » فصل سیم

 

بازی که همی دست ملک را شاید

منقار بمردار کجا آلاید

بر دست ملک نشیند آزاد ز خویش

در بند اشارتی که او فرماید

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵

 

بازی که همی دست ملک را شاید

منقار به مردار کجا آلاید

بر دست ملک نشیند آزاد ز خویش

در بند اشاراتی که او فرماید

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
 
تعداد کل نتایج: ۱۳۲