ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۷۱۳
دنیا راهی بهشت منزلگاهی
این هر دو به نزد اهل معنی کاهی
گر عاشق صادقی ز هر دو بگذر
تا دوست ترا به خود نماید راهی
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۹
بنمودی مقنعی مهی ناگاهی
تا هر که پدید گشت چون گمراهی
او داشت فرو برده به چاهی ماهی
داری تو فرو برده به ماهی چاهی
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل خامس - شرح ارکان پنجگانۀ اسلام
افکند دلم رخت بمنزلگاهی
کآنجانبود بصد دلیلان راهی
چون من دو هزار عاشق اندر ماهی
میکُشته شود که بر نیارد آهی
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره » بخش ۱۲۳ - ۳۸ - النوبة الثالثة
چون من دو هزار عاشق اندر ماهی
میکشته شوند و بر نیاید آهی!
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۱۸
گر حسن تو بر فلک زند خرگاهی
از هر برجی جدا بتابد ماهی
ور لطف تو در زمین بیابد راهی
صد یوسف سر برآرد از هر چاهی
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۷
خاک ار ز رخت نور برد گه گاهی
منزل به فلک برآورد چون ماهی
ور سرو به قامتت رسد یک راهی
بالا به زمین فروبرد چون چاهی
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۷
خاقانی را طعنه زنی هرگاهی
کو طلبد به نجوید راهی
حقهٔ مرجان نشود هر ماهی
از پس نه ماه نزاید ماهی
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۸
گر یک دو نفس بدزدم اندر ماهی
تا داد دلی بخواهم از دلخواهی
بینی فلک انگیخته لشکرگاهی
از غم رصدی نشانده بر هر راهی
عطار » مختارنامه » باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم » شمارهٔ ۱۲
تا هست ز انگشت تو مه را راهی
میبشکافد ماه فلک، هر ماهی
تا روز قیامت که درآید از پای
دستش گیرد چون تو شفاعت خواهی
عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳۶
گر برکشم از سینهٔ پرخون آهی
آتش گیرد جملهٔ عالم ماهی
زین حیرت اگر ز دل برآرم نفسی
بر هم سوزم همه جهان ناگاهی
عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۱
چندان که تو اسرار حقیقت خواهی
ز آنجا سخنی نیست به از کوتاهی
آگاه ز سِرْ اوست ز مه تا ماهی
کس را سر مویی نرسد آگاهی
عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۴
ای گشته دلم بی تو چو آتشگاهی
وز هر رگ جان به آتش تو راهی
چون میدانی که دل پر آتش دارم
ناآمده بگذری چو آتش خواهی
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۸۰
ای شمع! تُرا نیست ز سوز آگاهی
زیرا که ز سوختن بسی میکاهی
مینالم من ز شادی سوز مدام
پس عشق درآموز اگر میخواهی
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۶
ای از تو بلند نام شاهنشاهی
بگرفته ز ماه دولتت تا ماهی
با عزم تو کاسمان به گردش نرسد
جز فتح و ظفر کرارسد همراهی؟
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۹۴
ای آنک برِ تو قدر دارد آهی
درویشی را فضل نهی بر شاهی
آنجا که عنایت تو باشد باشد
کاهی کوهی وگرنه کوهی کاهی
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۷
جان روز چو مار است به شب چون ماهی
بنگر که تو با کدام جان همراهی
گه با هاروت ساحر اندر چاهی
گه در دل زهره پاسبان ماهی
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۲
مائیم و هوای روی شاهنشاهی
در آب حیات عشق او چون ماهی
بیگاه شده است روز ما را صبح است
فریاد از این ولولهٔ بیگاهی
ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٩ - مستزاد
ای روی تو بر سپهر خوبی ماهی
از بند غمت بر غم هر بد خواهی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
این طرفه که آه صبحگاهی
زآیینه ی دل برد سیاهی
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۸۴
ای پادشه مملکت آگاهی
در زیر نگین تو را، ز مه تا ماهی
باختم رسل چسان رسالت شد ختم
ختم است چنان، بحضرت تو شاهی