گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

دنیا راهی بهشت منزلگاهی

این هر دو به نزد اهل معنی کاهی

گر عاشق صادقی ز هر دو بگذر

تا دوست ترا به خود نماید راهی

مسعود سعد سلمان

بنمودی مقنعی مهی ناگاهی

تا هر که پدید گشت چون گمراهی

او داشت فرو برده به چاهی ماهی

داری تو فرو برده به ماهی چاهی

عین‌القضات همدانی

افکند دلم رخت بمنزلگاهی

کآنجانبود بصد دلیلان راهی

چون من دو هزار عاشق اندر ماهی

می‬کُشته شود که بر نیارد آهی

نصرالله منشی

گر حسن تو بر فلک زند خرگاهی

از هر برجی جدا بتابد ماهی

ور لطف تو در زمین بیابد راهی

صد یوسف سر برآرد از هر چاهی

میبدی

چون من دو هزار عاشق اندر ماهی

می‌کشته شوند و بر نیاید آهی!

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه