گنجور

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴

 

دانی که چه گفت زال با رستم گرد؟

دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

دیدیم بسی که آب سرچشمه خرد

چون بیشتر آمد شتر و بار ببرد

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۷

 

فرق است میان آن که یارش در بر

تا آن که دو چشم انتظارش بر در

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰

 

درویش و غنی بنده این خاک درند

و آنان که غنی ترند محتاج ترند

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۳

 

ما را به جهان خوش تر از این یک دم نیست

کز نیک و بد اندیشه و از کس غم نیست

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۳

 

ای آنکه به اقبال تو در عالم نیست

گیرم که غمت نیست، غم ما هم نیست

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۵

 

آنان که به کنج عافیت بنشستند

دندان سگ و دهان مردم بستند

کاغذ بدریدند و قلم بشکستند

وز دست زبان حرف‌گیران رستند

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۵

 

تو بر سر قدر خویشتن باش و وقار

بازی و ظرافت به ندیمان بگذار

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶

 

بس گرسنه خفت و کس ندانست که کیست

بس جان به لب آمد که بر او کس نگریست

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶

 

منشین ترش از گردش ایام که صبر

تلخ است ولیکن بر شیرین دارد

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۲

 

پیش که بر آورم ز دستت فریاد

هم پیش تو از دست تو گر خواهم داد

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۴

 

آن را که به جای توست هر دم کرمی

عذرش بنه ار کند به عمری ستمی

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۶

 

ماری تو که هر که را ببینی بزنی

یا بوم که هر کجا نشینی بکنی

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۸

 

دریاب کنون که نعمتت هست به دست

کاین دولت و ملک می‌رود دست به دست

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۰

 

دوران بقا چو باد صحرا بگذشت

تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت

پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد

در گردن او بماند و بر ما بگذشت

سعدی
 
 
sunny dark_mode