گنجور

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۴۵

 

یارب آن روی است یا قرص قمر

یارب آن لبهاست یا شهد و شکر

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۴۹

 

دلی دارم پر از...بغرا

ندارم طاقت هجران بغرا

ز دست گشنگی من داد خواهم

اگر بینم رخ سلطان بغرا

به دست من اگر افتد زمانی

[...]

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۳۹ - ابتدای رباعیات

 

یارب چه خوش است قلیه های دو پیاز

آن ناله زار اندر آن سوز و گداز

باشد که به دست من فتد بار دگر

زناج که هست مایه عمر دراز

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۴۰

 

یارب به کرم توانگرم گردانی

از نان و کباب و کشکک و بریانی

این دولت نان و حشمت بغرا را

پیوسته بدار بر سرم ارزانی

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۴۱

 

امروز چو رشته بی سر و سامانم

وز شوق جگر، کباب دل بریانم

در پیش تو بر طبق کنم تا دانی

من واله نان و قلیه بادنجانم

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۴۲

 

ماهیچه باریک که خاتون مال است

گر قیمه بسیار بود پر حال است

کس قیمت او درین جهان کی داند

چون هر دو جهان فدای یک چنگال است

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۴۳

 

در سر هوس کباب و در دل غم نان

یارب تو به لطف خویش این را برسان

ماننده پالوده شود لرزان دل

چون یاد کنم من از برنج و بریان

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۴۴

 

یک کاسه هریسه پر ز روغن به صباح

یک تکه، گرسنه را به از صد تفاح

عیبی نکنی به گفتن اطعمه ام

کین گفت شنود من مزاحی است مباح

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۴۵

 

ای لطف تو بر گناه کاران غفار

کم طاعتم و گناه دارم بسیار

بر ذات تو بازگشتم ای بنده نواز

زین گفت و شنود صد هزار استغفار

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۴۶ - ابتدای فردیات

 

تو صوفی، دل چه می بندی به زناج

مکن طول عمل با عمر کوتاه

صوفی محمد هروی
 
 
sunny dark_mode