×
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱
از آه دلم قمر بسوزد
وز نور رخت نظر بسوزد
در عالم عشق مرغ جانرا
اندر طلب تو پر بسوزد
از شرم تو چون کمر ببندی
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
یاری که بری چو سیم دارد
کوچک دهنی چو میم دارد
گل جامه ز عشق او دریدست
مه دل ز غمش دونیم دارد
نشکیبم ازو که با حدیثش
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸
هجران تو ای پسر نگوید
تا از من خسته دل چه جوید
ترسم که دل فضول سرکش
دست از تو بخون دیده شوید
بس خار که در دلم خلد صبر
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰
امشب من و غمگسار تا روز
دست من و زلف یار تا روز
خوش باش که بس تفاوتی نیست
از روی تو ای نگار تا روز
آن غالیه دان شور و شیرین
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱
ای ترک بیا و چنگ بنواز
آهنگ بگیر و برکش آواز
چون مست شدی هنوز هم شرم؟
از دست شدم هنوز هم ناز؟
چون چنگ تو زان خمیده پشتم
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴
حسنی چو دعا به سر فرازی
زلفی چو قضا به دست یازی
طبع رخ اوست دل ربودن
رسم لب اوست دلنوازی
زنگی دو زلف کافر او
[...]
۱
۲