امشب من و غمگسار تا روز
دست من و زلف یار تا روز
خوش باش که بس تفاوتی نیست
از روی تو ای نگار تا روز
آن غالیه دان شور و شیرین
بی مهر بمن سپار تا روز
هر بی خردی که بینی جام و بوسه
مشناس جز این دوکار تا روز
بستان و ببخش جام و بوسه
مشناس جز این دوکار تا روز
تا باده، همی گسار تا صبح
تا بوسه، همی شمار تا روز
مارا سر خواب نیست امشب
ای شمع تو پاسدار تا روز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف لحظات شیرین و دلنشینی در کنار معشوق و در دل غم میپردازد. او از زوال عشق و نقش بیتفاوتی آن در زندگی میگوید و به ارزش لحظهها و گوشهنشینی در کنار محبوبش اشاره میکند. شاعر تأکید میکند که تنها دو کار مهم در زندگی وجود دارد: نوشیدن شراب و بوسیدن. در نهایت، از شمعی که نگهبان این لحظات است، میخواهد که در کنار آنها بماند و شب را پاسداری کند.
هوش مصنوعی: امشب من و دوستم که غم را تسکین میدهد، تا صبح با هم خواهیم بود و همچنان که دستم در دست اوست، زلف یار نیز تا صبح به یادگار خواهد ماند.
هوش مصنوعی: شاد باش، زیرا فرقی ندارد که چهرهات چه زمانی در نظر من نمایان شود.
هوش مصنوعی: آن خنکائی که شوق و محبت را به من میآورد، به من بسپار تا روزی که در شور و شیرینی زندگی کنم.
هوش مصنوعی: هر کسی را که میبینی، اگر به جز نوشیدن و بوسیدن چیز دیگری را نشناسد، او را نادان تلقی کن و بدان که تا روزی که این دو کار را انجام میدهد، هیچ چیز دیگری نمیفهمد.
هوش مصنوعی: لبخند و محبت را در زندگی نادیده نگیر و از این دو کار، تا زمانی که زندهای لذت ببر.
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که تا زمانی که باده مینوشی، لحظهها را سرشار از شادی و عشق به شمار، تا صبح و تا طلوع روز ادامه بده.
هوش مصنوعی: امشب ما خواب نداریم، ای شمع، تو نگهبان ما تا روز روشن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.