×
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۹
دلبر غم حال ما ندارد
یک ذرّه به دل وفا ندارد
در خاطر او مگر وفا نیست
یا خود سر و برگ ما ندارد
از حد بگذشت جور بر ما
[...]

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۰
گویند جهان وفا ندارد
میلی سوی وصل ما ندارد
با هر که دمی به زجر می زد
آخر به چه از جفا ندارد
دردیست مرا ز بی وفاییش
[...]

شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۲
هر کس که هوای ما ندارد
گویا خبر از خدا ندارد
آنکس که نخورد دُردی درد
بی درد بُود دوا ندارد
هر چند که شاه ذوق دارد
[...]

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۵۴
یارم که سر وفا ندارد
در سر بجز از جفا ندارد
بهر همه دارد او وفا لیک
بهر من مبتلا ندارد
هر کو برهش سری فدا کرد
[...]
