×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵۴
گر روشنی تو یارا یا خود سیه ضمیری
در هر دو حال خود را از یار وانگیری
پا واگرفتن تو هر دو ز حال کفر است
صد کفر بیش باشد در عاشقان نفیری
پاکت شود پلیدی چون از صنم بریدی
[...]
۸ بیت
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۵
هر سلطنت که خواهی، میکن که دلپذیری
در دست خوبرویان، دولت بود اسیری
جان باختن به کویَت، در آرزوی رویَت
دانستهام ولیکن، خونخوار ناگزیری
مُلک آن توست و فرمان، مملوک را چه درمان؟
[...]
۱۰ بیت
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۳
ای دفتر نکوئی تو نقش دلپذیری
به باشد از امیری در خیل تو اسیری
ای چشم مست دلدار ای آهوان خونخوار
ترکی زخوردن خون ناچار ناگزیری
ما مست بی سر و پا تو خود حکیم دانا
[...]
۱۰ بیت
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱
آیا بُوَد که روزی از دوستان بشیری
آرد به دوستداران پیغام دلپذیری
ای بوی آشنائی از کوی کیست کائی
خود نکهت بهشتی یا نفحه عبیری
آوخ که خانه دل در عشق خوبرویان
[...]
۷ بیت