گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۲۲ - لعل درفشان

 

جانا! شکن میفکن بر طاق ابروانت

چین و شکن بود خوش بر جعد گیسوانت

خون می چکاند از دل، مژگان چون خدنگت

دل می رباید از کف، ابروی چون کمانت

روزی عنایتی کن، بگشای غنچه لب

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۲۸ - قرص آفتاب

 

جانا! چرا نپوشی بر روی خود نقابی؟

تا کی گشاده رویی تا چند بی حجابی؟

یا رو، گشاده مگذار پا از سرای بیرون

یا بر رخت بیفکن از زلف خود نقابی

مشتاقم آن چنان من بر لعل می پرستت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۳۰ - منزل عشق

 

رویی چگونه رویی، روشن چو ماهتابی

مویی چگونه مویی، صد نافه مشک نابی

ابرو کمان رستم، گیسو کمند سهراب

مژگان ز دل نشینی تیر فراسیابی

رخسارت از سپیدی، مانند سینهٔ باز

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۳۴ - دلبر پریوش

 

رویی چگونه رویی، چون ماه آسمانی

قدی چگونه قدی، چون سرو بوستانی

بر ماه آسمان نیست هرگز چنین لطافت

بر سرو بوستان نیست این ناز و دل ستانی

بستان چو سرو قدت هرگز به خود ندیده

[...]

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode