گنجور

 
۱
۶
۷
۸
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۷

 

هر دم زبان مرده همی گوید این سخن

لیکن تو گوش هوش نداری که بشنوی

دل در جهان مبند که دوران روزگار

هر روز بر سری نهد این تاج خسروی

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۲ - رسالهٔ نصیحة الملوک [۱-۷۵]

 

ظالم برفت و قاعدۀ زشت از او بماند

عادل برفت و نام نکو یادگار کرد

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق

 

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم

وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر

ما همچنان در اول وصف تو مانده‌ایم

*

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه

 

از من بگوی حاجی مردم گزای را

کاو پوستین خلق به آزار می‌درد

حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک

بیچاره خار می‌خورد و بار می‌برد

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم

 

سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار

زنگارخورده چون بنماید جمال دوست

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » مقدمهٔ علی بن احمد بن ابی بکر بیستون (گردآورندهٔ دیوان شیخ سعدی، ۷۳۴ هجری قمری)

 

من در وفای عهد چنان کند نیستم

کز دامن تو دست بدارم به تیغ تیز

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

گر بی‌هنر به مال کند کِبر بر حکیم

کونِ خرش شمار وگر گاوِ عنبر است

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

آن را که عقل و همّت و تدبیر و رای نیست

خوش گفت پرده‌دار که کس در سرای نیست

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

هان تا سپر نیفکنی از حملهٔ فصیح

کاو را جز آن مبالغهٔ مستعار نیست

دین ورز و معرفت که سخندان سجع‌گوی

بر در سلاح دارد و کس در حصار نیست

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۲

 

گیسوی عنبرینهٔ گردن تمام بود

دلبند مشک‌بوی چه محتاج لادن است

‌امشب نه وقت بوی نگار است و رنگ عشق

‌هنگام عیش و خنده و بازی و گادن است

‌بر نِه حکایت سر دوران روزگار

[...]

۵ بیت
سعدی
 

سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۳۱

 

عمرت دراز باد که کوته کنی نفس

پیغمبرت شفیع همی آورم که بس

‌مغزت نمی‌برد سخن سرد بی‌اصول

‌دردت نمی‌کند سر ِ زوبین چون جَرَس

‌خانه خدای گو در برج کبوتران

[...]

۶ بیت
سعدی
 

سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۳۲

 

همجنس خویش می‌طلبی در جهان کسی

در زیر آسمان نبود چون تو هیچ‌کس

‌سعدی نفس شمردن دانا به وقت نَزع

‌خوش‌تر ز زندگانی با غیر هم‌نفس

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۳۵

 

روزی شنیده‌ام که زنی شوخ و جنگ‌جوی

با کدخدای خانه همی گفت در وثاق

‌کای خالی از مروّت و فارغ ز مردمی

‌مُردم ز بوی قَلیهٔ همسایه در رواق

‌جور زمانه پیش من آری و درد دل

[...]

۶ بیت
سعدی
 

سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » المجالس فی الهزل و المطایبات » المجلس الاول

 

با روی همچو ماه و قد سرو همچو ساج

با گیسوی سیاه و کس و کون همچو عاج

۱ بیت
سعدی
 
 
۱
۶
۷
۸
 
تعداد کل نتایج: ۱۵۴