گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۳۷

 

از خط به مهربانی ما بدگمان مشو

ما با لبت نمک به حرامی نخورده ایم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۳۸

 

رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم

خوش کعبه ای به خار مغیلان گذاشتیم

آب نمک شناسی و رنگ حیا نداشت

لعل لب ترا به رقیبان گذاشتیم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۳۹

 

گرم نصیحت دل دیوانه خودیم

سنگیم و در کمینگه پیمانه خودیم

همت بلند مرتبه از آبروی ماست

ما خوشه چین خرمن بی دانه خودیم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۶۵

 

رویت که شست چهره به آتش نقاب ازو

شد مشرق ستاره و مه آفتاب ازو

چشم حیا مدار ز خوبان، که آینه است

امروز دیده ای که نرفته است آب ازو

جرات نگر که در قدح موم کرده ایم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۶۶

 

ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو

خورشید خانه زاد شبستان موی تو

سرگشتگی و تیره سرانجامی مرا

غیر از خط سیاه که آرد به روی تو؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۶۷

 

در مجلس شراب رخ شرمگین مجو

از جویبار شعله گل کاغذین مجو

مجنون به پای ناقه لیلی نهاد روی

رنگ ادب ز لاله صحرانشین مجو

از آفتاب، صلح به روز سیاه کن

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۷۰

 

دستی که ریزشی نکند زیر خشت به

از کعبه ای که فیض نبخشد کنشت به

هر سطر، روزنامه آشفته خاطری است

گیسوی ماتمی ز خط سرنوشت به

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۸۴

 

غافل ز سیر عالم انوار مانده ای

در عقده بزرگی دستار مانده ای

گم کرده ای چو شعله ره بازگشت خویش

در زیر دست و پای خس و خار مانده ای

شبنم به آفتاب رسانید خویش را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۸۵

 

در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای

فصل بهار لاله ستان را ندیده ای

ای عندلیب این همه تعریف گل مکن

تو حسن نیمرنگ خزان را ندیده ای

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۸۶

 

آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای

آن سینه را ز چاک گریبان ندیده ای

از شوخی نگاه در آن چشم غافلی

در قطره چار موجه طوفان ندیده ای

از شست غمزه ناوک مشکین نخورده ای

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۸۷

 

زهاد را به حلقه رندان چه می بری؟

این خار خشک را به گلستان چه می بری

جنت به چشم مرده دلان نخل ماتمی است

زهاد را به سیر گلستان چه می بری؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۸۸

 

ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی

از خنده تو شور قیامت نمکچشی

میدان بی قراری ما را کنار نیست

دل یک سپندو عشق تو دریای آتشی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۸۹

 

صبر مرا حواله به سیماب می کنی

دلداری سفینه به گرداب می کنی

ما همچو داغ لاله سیه روزگار و تو

سیر سمن فشانی مهتاب می کنی

بیدار می کنند به آواز بوسه ات

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۹۸

 

ختم است بر خرام تو راه نظر زدن

چون آه صبحگاه به قلب جگر زدن

در خامشی گریز ز گفتار، زان که هست

آن گل به جیب ریختن، این گل به سر زدن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۹۹

 

اول علاج ما به نگاه کشند کن

آنگاه غیر را هدف نوشخند کن

از صد یکی به سوز نهانی نمی رسد

ای کمتر از سپند، صدایی بلند کن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۰۰

 

خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن

آیینه هست، بر نگه خود ستم مکن

عشق است و صد هزار غم عافیت گداز

تاب جفا نداری بر خود ستم مکن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۰۱

 

تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من

شاخ گل است زخم نمایان به چشم من

گشته است از نظاره آن سرو جامه زیب

سوهان روح، سرو گلستان به چشم من

صبح دگر شود ز پی خواب غفلتم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۳۶

 

رویت که شست چهره به آتش نقاب ازو

شد مشرق ستاره و مه آفتاب ازو

چشم حیا مدار ز خوبان، که آینه است

امروز دیده ای که نرفته است آب ازو

جرات نگر که در قدح موم کرده ایم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۳۷

 

ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو

خورشید خانه زاد شبستان موی تو

سرگشتگی و تیره سرانجامی مرا

غیر از خط سیاه که آرد به روی تو؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۳۸

 

در مجلس شراب رخ شرمگین مجو

از جویبار شعله گل کاغذین مجو

مجنون به پای ناقه لیلی نهاد روی

رنگ ادب ز لاله صحرانشین مجو

از آفتاب، صلح به روز سیاه کن

[...]

صائب تبریزی
 
 
۱
۷۴
۷۵
۷۶
۷۷
۷۸
۸۱
sunny dark_mode