گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۱

 

فرموده اقتراحی صاحب علاءالدین

آنکو به کلک کار جهان را دهد نظام

آن نیک رای و رسم که رایش بود رهی

وان نیک بخت خواجه که بختش بود غلام

آنکش جهان جافی و ایام شد مطیع

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۲

 

ای داده روزگار درت را به طوع بوس

وی کرده کردگار ترا شاه راستین

شش حرف التماس من است از سخای تو

کامروز هفت عضو رهی شد بدان رهین

هر شش نشانده ام به دو مصراع در دست

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۹

 

ای آن زمین وقار که بر آسمان فضل

ماه خجسته منظر و خورشید منظری

قومی ز ناقدان سخن گفته ظهیر

ترجیح می نهند بر اشعار انوری

جمعی دگر بر این سخن انکار می کنند

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰

 

جمعی ز اهل خطه کاشان که برده‌اند

ز ارباب فضل و فطنت گوی هنروری

کردند بحث در سخن منشیان نظم

تا خود که سفت به درر دری دری

در انوری مناظره شان رفت و در ظهیر

[...]

مجد همگر
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode