گنجور

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

ساقی کناف بوالهوسان از پیاله کن

کار مر ابدان لب میگون حواله کن

مطرب برآر دست و فرو کوب پای رقص

بر روی لاله سنبل مشگین کلاله کن

بر گوشۀ هلال نشان آفتاب جام

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

بر جو فلک ز شعلۀ آهم کرانه‌ای

ترسم فتد به خرمن ماهت زبانه‌ای

دارم بدل دو دست که آنچشم جانشکار

جز من بتیر خویش نیاید نشانه‌ای

تنها نه من ز جور تو بیخانمان شدم

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

طوقی ز خط بدور زنخدان کشیده‌ای

بر دور مهر و مه خط بطلان کشیده‌ای

داود را بحلقۀ خفتان نهفتۀ

یوسف بدور چاه بزندان کشیده‌ای

مانی بخضر در صفت ای سبزۀ عذار

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

از هر طرف که پای به پیچم ز کوی تو

دل میکشد ز جانب دیگر بسوی تو

گر من زبان شکوه ندارم ز خوی تو

آید خطی که عیب تو گوید بروی تو

دل پیش تست جنگ و کشاکش فرو گذار

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

سوزنده آتشی که شود پخته خام از او

جام می است خواجه بکن پر مشام از او

آسایشت هواست گر از صبح و شام دهر

خالی مدار بزم بهر صبح و شام از او

نام اربترک باده پرستی است می بیار

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

در خاطر منی و به دل تیغ می‌زنی

خوش می‌کنی به دوستی ای شوخ دشمنی

رویی چو سیم دیدم ریختم خیال خام

خوردم چو تیغ ناز تو دیدم که آهنی

باری چنان بزن که نگیرد به دامنت

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

من خود مجرّد از همه نام و نشانمی

بر هر صفت که عشق تو گفت آنچنانمی

در گوشۀ فراق تو پیر شکسته ام

آندم که بوی وصل تو آید جوانمی

گاهی ز تاب قهر تو درویش نینوا

[...]

نیر تبریزی
 
 
۱
۲