گنجور

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۹

 

یک ره درآ به دیده و مستی بهانه ساز

وین اشک لاله رنگ، شراب شبانه ساز

مژگان ز فرقت تو به هم آشنا نشد

یکبار هم در این خس و خار آشیانه ساز

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۷۶

 

با ماست، لطف چشم تغافل پناه،کم

حسرت پر و امید فراوان، نگاه کم

دل را مده به غمزهٔ مژگان که خسروان

آلوده اند پنجه به خون سپاه،کم

در محفل زمانه، چو شمعیم در گداز

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۳

 

آسان به جلوه های تو، از جا نمی روم

برپاست محشر و به تماشا نمی روم

تعظیم سفله، پست کند قدر مرد را

از جا، به آمد آمد دنیا، نمی روم

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۶

 

رنگین شد از رخت، چو رگ گل، نظاره ام

بوی تو می دمد، ز دل پاره پاره ام

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۳

 

صید از حرم کشد، خم جعد بلند تو

فریاد از تطاول مشکین کمند تو

شد رشک طور از آمدنت کوی عاشقان

بنشین، که باد خردهٔ جان ها سپند تو

مشکل شده ست کار دل از عشق و خوش دلم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۵

 

دارم دلی دو نیم، ز تیغ زبان تو

زخمم، نمک چش لب شکرفشان تو

جان رفت از میان و به کین بسته ای کمر

نتوان برید، الفت تیغ از میان تو

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۰

 

افسرده ایم، جام می خوشگوار کو؟

تنها نشسته ایم به گلشن، هزار کو؟

چون غنچه، تا فشردهٔ دل در قدح کند

خونین دلیم، ساقی گلگون عذار کو؟

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۶

 

مستی فزوده است تو را، در بر آینه

عکس لبت شراب بود، ساغر آینه

حیرت به جاست، پیش تو گر رفته ام ز خویش

مانده ست یادگار، ز اسکندر آینه

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۷

 

دل از وفا به خاطر جانان گران شده

سود محبت است که ما را زیان شده

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۹

 

ای دل به زیر خاک تپیدن چه فایده؟

بعد از هلاک، سینه دریدن چه فایده؟

ما را که نوبهار به افسردگی گذشت

ای سبزه، از مزار دمیدن چه فایده؟

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۱۳

 

صبح است و عزم کوی خرابات کرده‌ای

ای پیر خانقاه، کرامات کرده‌ای

گر، دیده‌ات به ساقی و رویت به ساغر است

ایمن نشین، که پشت به آفات کرده‌ای

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۲۲

 

مطرب سرود شوق به مستان چه می بری؟

شوریده ایم، نام بیابان چه می بری؟

شعر ترم، به بزم خراباتیان خوش است

این باده را به صومعه داران چه می بری؟

ای دل خیال غمزه ی خون ریزِ یار کن

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۳

 

ای برق حسن، شعله به باغ که می زنی؟

دامن دگر به آتش داغِ که می زنی؟

هشیار کو به مجلس ما ای پیام دوست؟

داروی بیهُشی به دماغ که می زنی؟

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۵

 

بی‌داغ عشق، بر در دل‌ها چه می‌روی؟

اهل نظر نیی، به تماشا چه می‌روی؟

کام نخست سوخت نفس، برق خام را

ای نوسفر، تو بر اثر ما چه می‌روی؟

جز نقد جان، بها نپذیرد متاع حسن

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۶

 

ناصح، سخن چه بیهُده از پند می کنی؟

تعذیب گوش ها، به زبان چند می کنی؟

غم، قوت عاشق است و تو امساک می کنی

از لاف عشق، سینه عبث چاک می کنی

جز عرض و طول، در نظرت ازکتاب نیست

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۷

 

ای دل، ترحمی به گناهی نمی کنی

افتادهٔ توایم و نگاهی نمی کنی

روشن سواد خط توام، جرم من ببخش

رحمی چرا به نامه سیاهی نمی کنی؟

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۹

 

بستم چو دل به مهر تو، نامهربان شدی

سرگرم جام لطف شدم، سرگران شدی

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۴۴

 

ای ناله، چند در غم دل دردسر دهی؟

مغز مرا، به بوی کباب جگر دهی؟

از قطره نم گرفته و بخشی به جوی و بحر

لخت جگر فشرده، به مژگان تر دهی؟

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » ترکیب بند در مرثیهٔ حضرت سید الشهدا (ع)

 

طوفان خون، ز چشم جهان جوش می زند

بر چرخ، نخل ماتمیان، دوش می زند

یا رب شب مصیبت آرام سوز کیست

امشب که برق آه رَهِ هوش می زند؟

روشن نشد که روز سیاه عزای کیست

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۰

 

آگه ز بی وفایی اغیار گشته ای

از جام حسن مستی و هشیار گشته ای

چون گل شده ست دامن پاک تو غرق خون

گویا سراسری به دل زار گشته ای

مشکین شده ست رنگ تو ای خطّ سبزفام

[...]

حزین لاهیجی
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
sunny dark_mode