گنجور

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۷۷

 

افروخت بخت تیره، ز اشک مدام ما

چون داغ لاله، بی شفقی نیست شام ما

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۴

 

ای از تو داغ بر جگر لاله زارها

سرگشته در هوای تو، بوی بهارها

در پا فتادهٔ سر زلف تو سروران

از دست رفتهٔ نگهت، اختیارها

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۶

 

ای امّت نگاه تو، جادو خیال‌ها

صحرانورد گردش چشمت، غزال‌ها

افشانده‌اند بال و پر، از بس که می‌زنند

پر در هوای بام تو فرسوده‌بال‌ها

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹۳

 

فصل بهار عشق و تماشای اشک ماست

چشم سفید ما، کف دریای اشک ماست

مستی که پشت پا به جهان خراب زد

طوفان سیل بادیه پیمای اشک ماست

بر کف گرفته کاسهٔ دریوزه، از صدف

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹۵

 

روزی که غمزه اش به من خسته جنگ داشت

هر جای دل که دست نهادم، خدنگ داشت

می خواستم که خرقه به ساغر بیفشرم

ضعف خمار، دست مرا زیر سنگ داشت

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹۶

 

با چشم سیر، نعمت دنیا چه حاجت است؟

تا آبرو به جاست، به دریا چه حاجت است؟

عمری ست کز تپانچه، رخی سرخ می کنیم

ما را به سرخ رویی صهبا چه حاجت است؟

ژولیده موی، بر سر ما تاج خسروی ست

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹۷

 

مستی چشم یار، ز پیمانه خود است

خواب بهار، پردهٔ افسانهٔ خود است

غمهای مایه دار تو از دل نمی رود

این گنج شاهوار، به ویرانهٔ خود است

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹۸

 

خار رهت، به روضهٔ رضوان برابر است

خاک درت، به چشمه ی حیوان برابر است

از شوخی نگاه تو آموختم سخن

هر نقطه ام، به چشم غزالان برابر است

خود را به چنگ لطمهٔ دنیا نیفکنی

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹۹

 

تا بود داغها، دل آزرده حال داشت

این مرغ پرشکسته، چمن زیر بال داشت

در گلشن از جمال تو، ای آفتاب روی

شبنم نبود، گل عرق انفعال داشت

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰۱

 

تاراج صبر، دور نگاهش رواج داشت

وبرانه های دل، چقدرها خراج داشت

از نوشخند بوالهوس، امّیدوار شد

یاد زمانه ای که، تغافل رواج داشت

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰۲

 

دامن فشاند و شمع مزارم به باد داشت

گویا همان شکایت عاشق به یاد داشت

چشم سفید گشته، مرا صبح وصل شد

از بس وفا به وعده او اعتماد داشت

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰۴

 

بیگانگی، به مشرب ما آشناتر است

خالی ز خلق، مجلس ما دلگشاتر است

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰۵

 

غافل که سینه، آتش آهن گداز داشت

خون شد دلی که آن همه پیکان ناز داشت

او را از جور، نالهء عجزی که باز داشت

خون ستمکشان اسیرش به گردن است

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱۲

 

دیوانه، عاقلانه به هامون گریخته ست

یعنی ز بیم خلق، به گردون گریخته ست

صیدی که بوی خون شنود، رام کی شود؟

خوبم ز دام دیدهٔ پرخون گریخته ست

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱۶

 

طوفان فتنه است و کسی دستگیر نیست

ساقی بیار کشتی می را، گزیر نیست

لخت جگر، همین به مذاق من آشناست

از خوان دهر، قوت دگر دلپذیر نیست

جز پیر می فروش که امروز بی ریاست

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱۷

 

چون شمع، بی سبب نفسم جانگداز نیست

داغم که حسن لاله رخان، دلنواز نیست

یک ره به تربتم قدمی می توان گذاشت

من خاک راه گشته ام، این وقت ناز نیست

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱۸

 

زاهد خمیده است چو چنگ و ملول نیست

یک تار موی بر تن او بی اصول نیست

دارد ز مرشدان طریقت، خلیفه ها

ایمن به شهرها نتوان شد که غول نیست

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲۱

 

پی برده هر که، وادیِ دل جلوه گاه کیست

داند که چاک سینهٔ ما شاهراه کیست

هر کوچه ز انتظار تو، تار نظاره ای ست

هر جاده در ره تو، گریبان پاره ای ست

چون موج، سرگران گذرم ز آب زندگی

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲۴

 

این داغ دلفروز ندانم چراغ کیست؟

وین چشم غوطه ور شده در خون، ایاغ کیست؟

در راه انتظار، سفید است دیده ها

تا شورپستهٔ تو، نمکسای داغ کیست؟

با آنکه یار مردمک دیدهٔ من است

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲۵

 

دو نان، به دل زنند سنان از زبان بحث

زه کرده اند از رگ گردن کمان بحث

حزین لاهیجی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
sunny dark_mode