گنجور

کسایی » دیوان اشعار » ای طبع سازوار ...

 

ای طبع سازوار ، چه کردم تو را ، چه بود

با من همی نسازی و دایم همی ژکی

وایدون فرو کشی به خوشی این می حرام

گویی که شیر مام ز مادر همی مکی

کسایی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۸۸ - از قطعه ای

 

کلکش چو مرغکی است دو دیده پر آب مشک

وز بهر خیر و شر دو زبان است و تن یکی

ای طبع کارساز چه کردم ترا چه بود

با من همی نسازی و دایم همی ژکی

عسجدی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - در مدح وزیر گوید

 

ای بر سریرِ دولت و اقبال مُتَّکی

مخدوم بی‌خلافی و ممدوح بی‌شکی

والا وجیه دین که سپهدار شرق و غرب

فخر آرد از تو نایب فرزانهٔ زکی

بر تیغ اوست تکیه‌گه شغل کلک تو

[...]

سوزنی سمرقندی
 

ظهیر فاریابی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

بگذشت ماه روزه به خیر و مبارکی

پر کن قدح ز باده گلرنگ راوکی

آبی که گر برابر آتش بداریش

واجب شود عبادت او نزد مزدکی

بسْرای شعر بنده چو بلبل که پر شود

[...]

ظهیر فاریابی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۱

 

ای ترک حور زاده، ز تندی و کودکی

خون دل شکستهٔ ما را چه می‌مکی؟

بگشای زلف و غارت دلها ببین، اگر

از بند زلف دل‌شکن خویش درشکی

مانند گل ز جامه پدیدار میشود

[...]

اوحدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۶١ - قصیده عیدیه

 

نو گشت ماه عید به یمن و مبارکی

ساقی بیار باده گلرنگ رادکی

در بزم خسروی که گه نشر مکرمات

طی کرد ذکر حاتم و یحیی برمکی

سلطان وجیه دولت و دین آنکه در کفش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨٠

 

والا شهاب دولت و دین ایکه در کرم

صد همچو معن زایده و آل بر مکی

دارم طمع ز جود تو یک گبر کی شراب

بفرست و بنده را مکن از خویش مشتکی

ور نیست گبر کی بفرست آنچه هست از آنک

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - مخمس

 

الروض قد تبسم و الغیم قد بکا ‌‌

و الصبح قد تبلّج والدیک قد حکی

تا کی چو چنگ ناله کنم چون قدح بکا

اکنون که گل به طرف چمن برد متکا

خواجوی کرمانی
 
 
sunny dark_mode