×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸
یا رب، که داد آینه آن بت پرست را
کو دید حسن خویش و زما برد دست را
خون می خورد، به سینه درون می رود،بلاست
یارب، که راه می دهد آن ترک مست را
دیوانه بتان نکند رو به کعبه، زانک
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۴
دلکوب نیست حادثه دنیاپرست را
ماهی ز حرص طعمه فرو خورد شست را
دنیا به اهل خویش ترحم نمی کند
آتش امان نمی دهد آتش پرست را
دست از جهان بشوی که اطفال حادثات
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۵
سلطان همّتم، ز جهان شسته دست را
چون سیل، پشت پا زده ام خاک پست را
انصاف، کار محتسب روزگار نیست
یکسان کند معامله، هشیار و مست را
مشکل که پر کند ز تهی کاسگی حزین
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳
ساقی پیاله بخش حریفان مست را
آور بطبع صوفی حیدر پرست را