گنجور

وطواط » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - نیز در ستایش اتسز خوارزم شاه

 

گسترده در بسیطهٔ آفاق نام اوست

گردون مطیع او و زمانه غلام اوست

وطواط
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴

 

خورشید زیر سایه زلف چو شام اوست

طوبی غلام قد صنوبرخرام اوست

آن قامتست نی به حقیقت قیامتست

زیرا که رستخیز من اندر قیام اوست

بر مرگ دل خوشست در این واقعه مرا

[...]

سعدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

آن حور ماه چهره که رضوان غلام اوست

جنّت فراز سرو قیامت قیام اوست

گر زانک مشک ناب ز چین می شود پدید

صد چین در آن دو سلسله ی مشک فام اوست

مقبل کسی کش او بغلامی کند قبول

[...]

خواجوی کرمانی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در مدح سلطان اویس جلایری

 

فرماندهی که خسرو گردون غلام اوست

در بر و بحر خطهٔ شاهی به نام اوست

احوال خلق عالم و ارزاق مرد و زن

قائم به عدل شامل و انعام عام اوست

روی زمین ز شعلهٔ خورشید حادثات

[...]

عبید زاکانی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

نقدی ست دل که سکّهٔ محنت به نام اوست

آن طایری که سلسلهٔ عشق دام اوست

با جم چه کار مست خرابات عشق را

چون آب خضر باده و خورشید جام اوست

از محرمان خلوت خاص است هرکه را

[...]

خیالی بخارایی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » مسمط

 

شاهی که عرش بارگه احتشام اوست

خورشید نعل دلدل گردون خرام اوست

آزاده یی که بخت چو قنبر غلام اوست

صدری که مهر لحمک لحمی بنام اوست

خیالی بخارایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۲ - ترکیب بند در مدح امام زاده واجب التعظیم

 

شهزاده یی که میر علی حمزه نام اوست

جبریل اگر بعرش پرد مرغ بام اوست

در وصف او مگو که سپهرش مقام شد

گو: پایه سپهر بلند از مقام اوست

هر کو شنیدی بوی شمیمی ز مشهدش

[...]

اهلی شیرازی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

گل چهره‌ای که مرغ دلم صید دام اوست

زلفش بنفشه‌ایست که سنبل غلام اوست

همسایه‌ام شده مه نو آن که ماه نو

فرسوده خشتی از لب دیوار و بام اوست

صیت سبک عیاری من در جهان فکند

[...]

محتشم کاشانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۱

 

قصر غناکه عالم تحقیق نام اوست

دا‌من ز خویش بر زدنی سیر بام اوست

هر برگ این چمن رقمی دارد از بهار

عالم نگین‌تراشی سودای نام اوست

پر انتظار نامه‌بران هوس مکش

[...]

بیدل دهلوی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

شهریست حسن و زلف و رخت صبح و شام اوست

عشقت شهست و سکه دولت بنام اوست

از بعد حشر گر بخرامد برستخیز

شور قیامت دگر اندر قیام اوست

سودائیان علاج بعناب کرده اند

[...]

آشفتهٔ شیرازی