×
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۶
از جان وصل خویش فرستم نواله ای
بر لعل می فروش خودم کن حواله ای
زانگه که لعل دلکش تو می فروش شد
ما را بده ز لعل لب خود پیاله ای
تا خال دلفریب تو دیدم به چشم دل
[...]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۱۰
آن را که هست گردش چشم غزالهای
در کار نیست رطل گران و پیالهای
ما را ز کهنه و نو عالم بود کفاف
معشوق نو خطی و می دیر سالهای
تا گل شکفته شد گرو میفروش کرد
[...]

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۹
ساقی به یاد دوست کرم کن پیالهای
درویش را ز سفره یغما نوالهای
برخیز زلف و رخ بنما و بچم که دل
خواهد بنفشهزار و گل و سرو و لالهای
محتاج درس و حکمت یونانیان چراست
[...]

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۳
ای مو بر آفتاب تو مشکینکلالهای
ای خط به ماه عارض دلدار هالهای
از احسن القصص نکند یاد یوسفش
خواند از کتاب حسن تو هرکس مقالهای
از ماه تا به ماهی و از عرش تا به فرش
[...]
