گنجور

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۲۴ - نیز در ستایش شمس‌الدین وزیر

 

ای صدر سروران زمانه به اتفاق

جود تویی نهایت و بر تویی نفاق

تو شمسی و ز نور تو حساد محترق

آری ستاره را بود از شمس احتراق

ایام با مخالف تو هست در خلاف

[...]

وطواط
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثامنة عشر - فی الفقه

 

مردی به هشت زن ز سر بیخودی بگفت

هر گه دو را نکاح کنم شد یکی طلاق

هر هشت را بخواست پراکنده بیدخول

زینها کرا وصال بود یا کرا فراق؟

در حکم شرع اول و هفتم روا بود

[...]

حمیدالدین بلخی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۱

 

با هر کسی به مذهب وی باید اتفاق

شرطست یا موافقت جمع یا فراق

سعدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۰

 

ما را ز حد برفت ز درد تو اشتیاق

تا کی کشیم زهر فراق تو در مذاق

رحمی به حال زار من مستمند کن

زان رو که نیستم پس ازین طاقت فراق

آن طاق و جفت من که ببازید عشق تو

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۲

 

خون جگر خورم به جهان با غم فراق

جانم به لب رسید خدا را ز اشتیاق

گویی صبور باش به هجران بگو که چند

از صبر تلخ گشت ز هجران مرا مذاق

روزی مگر تو شدّت هجران ندیده ای

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode