گنجور

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴

 

عشقی بتازه باز گریبان گرفته است

آه این چه آتش است که در جان گرفته است

ایدل ز اضطراب زمانی فرو نشین

دستم بزور دامن جانان گرفته است

آن لعل آبدار ز تسخیر کائنات

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰

 

گلها ز من شکفته مگر بانگ بلبلم

شب چشم من نخفت، مگر شبنم گلم

خون در دلم همی کند از آب کوثرم

جا در دلش نمیکنم ار سحر باطلم

حسن تو بی‌تأملم از هوش میبرد

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲

 

یکدم که دست داده و با هم نشسته‌ایم

گوئی بهم بحلقهٔ ماتم نشسته‌ایم

از رستخیز فتنهٔ طوفان نه غرقه‌ایم

ما را ببین چگونه مسلم نشسته‌ایم

هرگز نکرده‌ایم توکل به ناخدا

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳

 

آنجا که وصف آن قد و بالا نوشته‌ایم

اقرار عجز خویش همانجا نوشته‌ایم

حاصل، دمی زیاد تو غافل نبوده‌ایم

یا گفته‌ایم حرف غمت یا نوشته‌ایم

از سوز اشتیاق نیارم که دم زنم

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » قصاید » شمارهٔ ۶ - قصیده

 

شد از فروغ شاه صفی گلستان جهان

خورشید گو متاب دگر بر جهانیان

کف کار ابر کرده و رخسار کار مهر

دیگر چه منت است زمین را به آسمان

زین کو چرا روند حریفان به سیر خلد

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۸

 

در قتل من بغیر نهان یار بوده‌ای

من غافل از فریب و تو در کار بوده‌ای

امسال بوی سنبلم آشفته میکند

در هر گل زمین که در او خار بوده‌ای

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » مفردات » شمارهٔ ۱

 

هجرت ز وصل غیر خبر می‌دهد مرا

مرگی نوید مرگ دگر می‌دهد مرا

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » مفردات » شمارهٔ ۴

 

زلفش بخط سپرد رضی عهد دلبری

خوبی ازین دو سلسله بیرون نمیشود

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » مفردات » شمارهٔ ۵

 

زلفش به بستر مرگ از تغافلت

سنگین دلا بیک نگهم میتوان خرید

رضی‌الدین آرتیمانی
 
 
sunny dark_mode