×
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۲ - در مدح خواجه عمید حامد بن محمدالمهتدی گوید
تا دل من ز دست من بستدی
سر بسر ای نگار دیگر شدی
چاره و راه خویش گم کرده ام
تا تو مرا به راه پیش آمدی
من زهمه جهان دلی داشتم
[...]
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و چهارم
گر مه و گر زهره و گر فرقدی
از همه سعدان فلک اسعدی
نیستی از چرخ و از این آسمان
سخت لطیفی، ز کجا آمدی؟
چونک به صورت تو ممثل شوی
[...]
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و چهارم
گر مه و گر زهره و گر فرقدی
از همه سعدان فلک اسعدی
نیستی از چرخ و از این آسمان
سخت لطیفی، ز کجا آمدی؟
چونک به صورت تو ممثل شوی
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - حکایت حاتم و سخاوت او
داشت چو شد مست شراب حدی
بحر صفت کف به لب از بی خودی
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - اندرز به شاه
تا سترد از دل آنان بدی
بی سر و بن گشت نفاق خودی