گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۲ - در مدح خواجه عمید حامد بن محمدالمهتدی گوید

 

تا دل من ز دست من بستدی

سر بسر ای نگار دیگر شدی

چاره و راه خویش گم کرده ام

تا تو مرا به راه پیش آمدی

من زهمه جهان دلی داشتم

[...]

فرخی سیستانی
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و چهارم

 

گر مه و گر زهره و گر فرقدی

از همه سعدان فلک اسعدی

نیستی از چرخ و از این آسمان

سخت لطیفی، ز کجا آمدی؟

چونک به صورت تو ممثل شوی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و چهارم

 

گر مه و گر زهره و گر فرقدی

از همه سعدان فلک اسعدی

نیستی از چرخ و از این آسمان

سخت لطیفی، ز کجا آمدی؟

چونک به صورت تو ممثل شوی

[...]

مولانا
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » مثنویات » شمارهٔ ۱

 

قفل گشای در گنج هدی

راه نمای همه سوی خدا

نسیمی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۶ - در صفت رسول اکرم

 

گرنه درش خیمه بساحل زدی

موج قدم کی بسماع آمدی

عرفی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - حکایت حاتم و سخاوت او

 

داشت چو شد مست شراب حدی

بحر صفت کف به لب از بی خودی

جویای تبریزی
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - اندرز به شاه

 

تا سترد از دل آنان بدی

بی‌ سر و بن گشت نفاق خودی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - جو یک مثقالی

 

تربیتش داروی درد بدی

تمشیتش چارهٔ نابخردی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » چهار خطابه » خطابهٔ اول

 

نیز کسی با تو نکرده بدی

بد نسزد با فره ایزدی

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode