×
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸
گر ز غلامیش نشانت دهند
سلطنت کون و مکانت دهند
بندهٔ او شو که به یک التفات
خواجگی هر دو جهانت دهند
پیروی پیر خرابات کن
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳
تا به در میکده جا کردهام
توبه ز تزویر و ریا کردهام
خرقهٔ تقوی به می افکندهام
جامهٔ پرهیز قبا کردهام
خواجگی از پیر مغان دیدهام
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷
حق ز رخت کرده ظهور ای صنم
این چه ظهور است و چه نور ای صنم
قامت تو شور قیامت نمود
این چه قیام است و چه شور ای صنم
هیچ نمازی نپذیرد قبول
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷
ماه غلام رخ زیبای تو
سر و کمر بسته بالای تو
تن همه چشم است به صحن چمن
نرگس شهلا به تماشای تو
مجمع دلهای پراکنده چیست
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸
ساقی دل نرگس شهلای تو
مستی جان از می مینای تو
ای ز سر زلف چلیپای تو
اهل جنون سلسله در پای تو
سینه نهادم به دم تیغ عشق
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹
با من اگر خواجه سری داشتی
هر سر مویم هنری داشتی
بر تو شدی سر اناالحق عیان
گر ز حقیقت خبری داشتی
غرق شدی ساکن بیت الحزن
[...]