گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۱

 

آه کزین سفر نشد جز تب و تاب حاصلم

داد ز سعد روشنم وای ز بخت مقبلم

رخت کجا کشم کزین غایله خیز منزلم

بار فراق دوستان بسکه نشسته بردلم

می رود و نمی رود ناقه به زیر محملم

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۲

 

تا شدی از کنار من نیست جز این دو حاصلم

اشک مدام ساغرم آه چراغ محفلم

با تو هلاک کام دل بی تو حیات مشکلم

تا تو به خاطر منی کس نگذشت بردلم

مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۵

 

آه که شد برادرم غرقه به خون برابرم

خاک عجب مصیبتی ریخت زمانه برسرم

کاش از این خبر صبا قصه برد به مادرم

کشته برادر از جفا گشته اسیر خواهرم

وای که بی برادرم ساخت زمانه آخرم

[...]

صفایی جندقی
 
 
sunny dark_mode