مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶
باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست
گرچه غلط میدهد نیست غلط اوست اوست
گاه خوش خوش شود گه همه آتش شود
تعبیههای عجب یار مرا خوست خوست
نقش وفا وی کند پشت به ما کی کند
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵
آرزویی بود و شد محو در اوصافِ دوست
هیچ ز من مانده نیست هرچه بماندهست اوست
جامِ می و کنج و یار هر چه دگر جمله هیچ
شش جهتِ کاینات بر سرِ این چارسوست
موسی و ثُعبان و چوب سامری و عجلِ زر
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶
باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست
جمله ذرات را عربده و های و هوست
حاضر دلدار باش، حافظ اسرار باش
فتنه چو دیدی بدان پیشرو فتنه اوست
قاعده کار بین، شیوه دلدار بین
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵
در صدف جان دردی نیست به جز دوست دوست
آنکه دل از عشق او زنده بود اوست اوست
نغز درین نه طبق نیست به جز عشق حق
هر چه به جز عشق او نیست به جز پوست پوست
قدسهی قامتان زان چمن آراست راست
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸
گفتمش: آن آتش است؟ گفت که: نی،روست روست!
گفتمش: آن دود چیست؟ گفت: که آن موست موست
من که بملک جهان، ندهم یک موی او
دل بجهان چون دهم؟ در دل من اوست اوست!
چون شود او جلوه گر، در قدم سرو او
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
گشتهام از فیض عشق موی به مو دوست دوست
این نه بود او منم وین نه منم اوست اوست
در دو جهان غیر یار نیست ولی چون کنم
چشم خرد مغز را مینگرد پوست پوست
در تو کشد عاقبت رشته سیر دو کون
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶
مطلب و مقصود ما از دو جهان، اوست اوست
او همه مغز است مغز، هر دو جهان پوست پوست
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷
ای به رَهِ جستجوی نعرهزنان دوست دوست
گر به حرم ور بدپرکیست جز او اوست اوست
پرده ندارد جمال غیر صفات جلال
نیست بر این رخ نقاب نیست بر این مغزپوست
جامهدران گل از آن نعرهزنان بلبلان
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در توصیف بهار و منقبت حیدر کرار علیه سلام الله الملک الجبار
برزم گندآوران چو او همارود جوست
صد فوج ار بنگری هر یک پیچان ازوست
نه پشت گرم از صدیق نه سرد دل از عدوست
در نظرش رمح خصم ناوک مژگان دوست