گنجور

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

کبر حیا شد چو دید آن دل و طبع و سخات

سحر مبین چو یافت خاطر شعر و ثنات

سنایی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ ششم (در مطایبه) » بخش ۲۰

 

ای که ز آل نبی می شمری خویش را

هست گواهت بر آن، پاکی ذات و صفات

چون تو دم از طیبات می زنی و طیبین

کو صفت طیبین یا سمت طیبات؟

جامی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۸ - تاریخ ساختن پنجره رواقی

 

ساخت بعهد خوش دولت «عباس شاه »

پنجره این رواق، آصف نیکو صفات

عقل چو تاریخ این پنجره پرسید از او

گفت: «بدیدم از این پنجره روی نجات »!

واعظ قزوینی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

عشق به یک سو فکند پرده چو از روی ذات

شد ز میان غیر ذات جمله فعل و صفات

هر من و مایی که هست می‌رود اندر میان

چون که به آخر رسید سلسله ممکنات

دست ز هستی بشوی تا شودت روی دوست

[...]

وحدت کرمانشاهی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۰ - در تهنیت عید صیام و تبریک مقرب الخاقان حسینقلی خان سعدالملک

 

میم لبا روزه برد مکارمت از صفات

بس الف قد تو دال شد اندر صلات

جیم دو زلفت نشست چندی چون دزد مات

کنون بیا و بیار میی چو عین الحیات

جیحون یزدی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » در منقبت و مدح حضرت خاتم النبیین و سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم

 

امت ختمی زدند تکیه بتوحید ذات

بی سر و بی پا شدند جامع جمع صفات

مردند از خویشتن پیشتر از این ممات

تا که شدندی یموت واقف سر حیات

صفای اصفهانی
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۱ - فصل بهار

 

بود و نبود صفات

جلوه گریهای ذات

آنچه تو دانی حیات۔

آنچه تو خوانی ممات

اقبال لاهوری