گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - در مدح بهرامشاه

 

دیده نبیند همی، نقش نهان ترا

بوسه نیابد همی، شکل دهان ترا

حسن بدان تا کند جلوه گهت بر همه

پیرهن هست و نیست، ساخت نهان ترا

در همهٔ هست و نیست، از تری و تازگی

[...]

۱۶ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح نصرالله بن داود سرخسی

 

پیش پریشان مکن از پی آشوب من

زلف گره بر گره جعد شکن بر شکن

ای ز رخت برده نور فر کلاه سپهر

وی ز لبت برده آب رنگ عقیق یمن

از لب تو شرم داشت مایهٔ مل در قدح

[...]

۲۸ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۳ - موعظه در تهیهٔ توشهٔ آخرت

 

ای دل غافل مباش خفته درین مرحله

طبل قیامت زدند خیز که شد غافله

روز جوانی گذشت موی سیه شد سپید

پیک اجل در رسید ساخته کن راحله

آنکه ترا زاد مرد و آنکه ز تو زاد رفت

[...]

۲۰ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۳ - در مدح بهرامشاه

 

گرد رخت صف زده لشکر دیو و پری

ملک سلیمان تراست گم مکن انگشتری

پردهٔ خوبی بساز امشب و بیرون خرام

زهرهٔ زهره بسوز زان رخ چون مشتری

از پی موی تو شد بر سر کوی خرد

[...]

۱۵ بیت
سنایی