گنجور

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

ای ازلی ذات از عیوب مبرا

ای ز صفات تو هستی آمده پیدا

بهر ظهور کمال نور صفاتت

کرده کمال ظهور در همه اشیا

کی تو نهان بودهٔی زدیده که باشد

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

گفتن یک یاعلی به صدق و ارادت

به بود از صد هزار سال عبادت

جز که بچوگان یاعلی نربوده

هر که ز میدان ربوده گوی سعادت

هر که مریض غم وی است مسیحا

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

هر که بدید از تو این فراخته قامت

گفت که یاران قیام کرده قیامت

پیش تو سرو سهی ز پای درافتد

زانکه ندارد توان و تاب اقامت

جز روش عشق و کار باده پرستی

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷

 

ای سر زلفت هزار سلسله عاقل

ساخته دیوانه داده جا بسلاسل

صحبت لعل لب تو قند مکرر

شرح فراق رخ تو زهر هلاهل

صورت محض است و غافلست ز معنی

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳

 

از غم خال لب تو گوشه نشینم

فارغ از ابنای ملک روی زمینم

تا تو گذر میکنی بگوشه‌نشینان

فخر همین بس مرا که گوشه‌نشینم

کوی توام به بود ز جنت فردا

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode