گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲

 

اذا ما الطیر غنت فی‌الصباح

اجب داعی معاطاة الملاح

هوا پر خندهٔ شیرین صبح است

بیار آن گریهٔ تلخ صراحی

ارق فضلاتها فالارض عطلی

[...]

خاقانی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۶ - صفت جشن خسرو

 

گشاده چار رگ از لب صراحی

شده خون در تن از مستی مباحی

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌پنجم

 

هزاران زاهد زهد صلاحی

ز تو خونش مباح و او مباحی

مولانا
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳

 

چو دستان برکشد مرغ صراحی

برآید نوحهٔ مرغ از نواحی

قدح در ده که چشم مست خوبان

قد اتّضحت لنا ای اتّضاح

الا والله لا اسلو هواهم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳

 

چو دستان برکشد مرغ صراحی

برآید نوحهٔ مرغ از نواحی

خواجوی کرمانی
 

جامی » بهارستان » دیباچه

 

دمیده مرغزارش بر جوانب

شکفته لاله زارش در نواحی

ز شبنم لاله را خوی در بناگوش

ز باران غنچه را می در صراحی

غزیر الدمع من عین السواقی

[...]

جامی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۰ - زاری کردن شیرین در صبحدم و اجابت دعا

 

شبی روز از در عشق و صباحی

به وصلش یا رب از هجران فلاحی

سلیمی جرونی
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۳ - الآن الدائم

 

ز آن دایم اگر با افتتاحی

ز من کن گوش نیکو اصطلاحی

صفی علیشاه
 
 
sunny dark_mode