گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۷

 

اگر مردی مرو در پرده ناموس چون زن‌ها

که دود عود از خامی گریزد زیر دامن‌ها

ز اقبال جنون آورده‌ام بیرون ز صحرایی

سر خاری که خون آرد برون از چشم سوزن‌ها

تو با این روی آتشناک، مپسند آفتاب من

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸

 

زهی از غیرت رویت گریبان چاک گلشن‌ها

ز خوی آتشینت تازه دایم داغ گلخن‌ها

نظر بر آفتاب و ماه نگشایند اهل دل

درین کشور نیندازد سیاهی داغ روزن‌ها

ننازم چون به بخت خود، که در عهد جنون من

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

ز شوق گفتگویش، نیست هوشی در شنیدن‌ها

ز جوش مدعا، چیزی که پیدا نیست، گفتن‌ها

بهر سو ناوک او رو گذارد، می‌دود از پی

نگاه حسرتم، چون رشته، از دنبال سوزن‌ها

خیال قد رعنای تو، گویا جا در او دارد

[...]

واعظ قزوینی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

الا یا ایها الورقی ثری تثوی اطلعن عنها

که اندر عالم قدسی ترا باشد نشیمن‌ها

قداستوکرت فیمهوی العواسق عن وری صفحا

خوشا وقتی که بودت با هم‌آوازان پریدن‌ها

برون آی از حجاب تن بپر بر ساحت گلشن

[...]

حکیم سبزواری
 
 
sunny dark_mode