گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

ببستان هر سحرگاهان نسیم مشکناب آید

دهان گل ز چشم ابر هر شب پر گلاب آید

گل اندر بوستان اکنون بدیگر آب و تاب آید

عقیقی روی و مشگین زلف و زنگاری نقاب آید

بنفشه چون دل عاشق کبود و پر ز تاب آید

[...]

قطران تبریزی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۴

 

نقاب از بهر آن باشد که بربندند روی زشت

تو زیبایی بنام ایزد چرا باید که بربندی

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۳۰

 

نقاب از بهر آن باشد که بربندند روی زشت

تو زیبایی به نام ایزد چرا باید که بربندی؟

سعدی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱

 

دم صبحی که در میخانه از بهر شراب آید

ز دلها بهر استقبال او بوی کباب آید

اگر در خواب آن شوخ انتظاری های من بیند

در آغوشم بغل واکرده با صد اضطراب آید

مسیحا گر کند بالین ز خشت آستان او

[...]

سیدای نسفی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶

 

تو را دادند چشم و دست و پا هر یک دو، الّا دل

که چون لیلی است یک محمل تو را باید یکی باشد

قصاب کاشانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۶

 

به خاطر چون خیال لعل آن رنگین عتاب آید

چو مستان از دهان خامه ام بوی شراب آید

دلی دارم که رنگ از پرتو مهتاب می بازد

چه خواهم کرد، اگر آن آتشین رو بی نقاب آید

حجاب عشق می بندد نظر، مجنون مسکین را

[...]

حزین لاهیجی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

در ودیوار دل از عشق جانان چون خراب آید

فضای دل هماندم پر زنور آفتاب آید

دلم ازآتش عشق پریروئی بود بریان

که چون ازدل کشم هوئی زمن بوی کباب آید

شبی در خواب دیدم می کنم با زلف اوبازی

[...]

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode