میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۲ - در وصف طبیعت و ذکری از سید ضیاء الدین طباطبائی
چو این منظومهٔ آفاق، سرتاسر مُنَظَّم شد
همانا فارغ آفاقآفرین، از نظمِ عالم شد
روان فرمود از انوار أنجُم، بر زمین روحی
که آخر رشتهای زان روح، ارواحِ مُکَرَّم شد
بدان روحِ عمومی، سایهای از پرتوِ یزدان
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۱۰ - زندانی شدن شاعر
خوشا اطراف تهران و خوشا باغات شمرانش
خوشا شب های شمرانش و خوشا بزم مقیمانش
شب اندر صحن «زرکنده » مه است آنقدر آکنده
که گردون است شرمنده، ز یکتا ماه تابانش
نگاران خود آراسته، به هر یک لحظه یک دسته
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۱۱ - نامه عشقی
سزد ای شام چرخ تیره وش! وقتی سحر گردی
نه هر شام و سحر، ای تیره گردون تیره تر گردی
چه ظلم است؟ این مدام آسایش آسودگان خواهی
پی آزردن آزردگان شام و سحر گردی!
چه عدل است؟ این به کام نیک بختان نوش آشامی!
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۱۴ - آیین خودخواهی
جهان را دائما این رسم و این آیین نمیماند
اگر چندی چنین ماندست، بیش از این نمیماند
به چندین سال عمر، این نکته را هر سال سنجیدی
که آن اوضاع دی، در فصل فروردین نمیماند
همان گونه که آن اوضاع دیروزی نماند امروز
[...]