گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۷ - در سؤال کردن صاحب اسرار فرماید

 

یکی پرسید از آن صاحب اسرار

که چون بینم مر این انجام ای یار

کجا آغاز باشد دیگر انجام

بگویم تا بیابم آن سرانجام

کجا است اوّلم تا بازدانم

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۸ - در اسرار خطاب با جان و وصل دیدار فرماید

 

الّا ای جان کنون دیدار دیدی

که در کون و مکان عطّار دیدی

الّا ای جان تو واصل آمدی باز

کنون در خود نگر انجام و آغاز

الّا ای جان سخن با تست از دل

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۹ - حکایت ابلیس و اسرار وی در حضرت مصطفی علیه السّلام

 

یکی روزی بر احمد شد ابلیس

سلامی کرد او بی مکر و تلبیس

بزاری مستمند و خوار بنشست

بر سیّد عجب بی خار بنشست

صحابه هیچکس او را نه بشناخت

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۰ - سؤال کردن صاحب راز از شیخ عطّار قدّس سرّه

 

سؤالی کرد از من صاحب راز

که دریابد مگر از خود یقین باز

که چون بد تا که خود میدید ابلیس

یقین افتاده بُد در مکر و تلبیس

نمیدانست کو دانای بوداست

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۱ - سؤال کردن مرید از پیر در حقایق فرماید

 

یکی کرد است از پیر حقیقت

سؤالی تا بگفت او از شریعت

سؤالی کرد وی یکی روز از پیر

که ای تو جان همه شاه و همه میر

توئی دانم که تو شاه و امیری

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید

 

بده جامی از آن جام سرانجام

پس آنگه مست شو تا بشکنم جام

بده جامی که هشیارم دگر بار

که گردم مست چون یارم دگر بار

بده جامی که اصلم رخ نموداست

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۳ - در صفت حال خود و شرح کتاب فرماید

 

نمودی واصل کون و مکانی

حقیقت شد کنون تو جان جانی

نمودی آنچه هرگز کس نگفتست

بسُفتی دُر که هرگز کس نسفتست

دُرِ معنی تو بگشادی حقیقت

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۴ - در صفات جان و دل گوید

 

تعالی اللّه که بیمثل و صفاتند

حقیقت هر دو در دیدار ذاتند

تعالی اللّه که هر دو در یکیاند

ابا عطّار جانان بیشکیاند

تعالی اللّه که هر دو آفتابند

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید

 

یکی پرسید از آن دانای اسرار

که کن زودم از این معنی خبردار

چو ما مردیم وصل حق بیابیم

حقیقت بود جان آنجا شتابیم

خبرمان بود زینجا و ز آنجا

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید

 

شبی در صحبت پیری بدم شاد

نشسته در عیان عشق دلشاد

بدم اندر حضورش مانده خاموش

ز سرّ عشق بُد آن پیر مدهوش

دمادم پیر در مستی اسرار

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه

 

ز دانائی یکی پرسید کای پیر

همی گوئی همیشه سرّ تفسیر

شب و روز است کارت علم خواندن

از آنجا نکتههای بکر راندن

شب و روز است تحصیل تو از جان

[...]

عطار
 

عطار » فتوت نامه

 

الا! ای هوشمند خوب کردار

بگویم با تو رمزی چند ز اسرار

چو دانش داری و هستی خردمند

بیاموز از فتوت نکتهای چند

که تادر راه مردان ره دهندت

[...]

عطار
 
 
۱
۴۵
۴۶
۴۷