گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - شادروان شاپور

 

نظر کردم به هر سوی اندران دشت

ندیدم هیچ کس در باغ و گلگشت

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - شادروان شاپور

 

چنین کردند و روزی چند نگذشت

که هامون باغ شد ویرانه گلگشت

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - شادروان شاپور

 

هنوز از خاک قسطنطین در آن دشت

یکی تل است در دامان گلگشت

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۷۲ - خدا آن ملتی را سروری داد

 

خدا آن ملتی را سروری داد

که تقدیرش بدست خویش بنوشت

به آن ملت سروکاری ندارد

که دهقانش برای دیگران کشت

اقبال لاهوری
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲۴ - ستایشِ صنیع الدّوله

 

گهی بینی که اندر گُلخَنی زشت

که هست آکنده از خار و خس و خشت

ایرج میرزا
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۳ - زرتشت

 

دو تا گردیده چرخ پیر را پشت

پی پوزش به پیش نام زردشت

عارف قزوینی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - نطق لرد معروف!

 

کند اشغال از بوشهر تا رشت

بگیرد کوه و صحرا و در و دشت

میرزاده عشقی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۱ - بی آرزو

 

چو میباید فکند این پشته از پشت

زر و گوهر چه یکدامن چه یکمشت

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۴ - دیده و دل

 

مرا شمشیر زد گیتی، ترا مشت

ترا رنجور کرد، اما مرا کشت

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۱ - سعی و عمل

 

اگر زین شهد، کوته‌داری انگشت

نکوبد هیچ دستی بر سرت مشت

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۸ - عمر گل

 

اگر ما هر دو را یک باغبان کشت

چرا گشتیم ما زیبا، شما زشت

پروین اعتصامی
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
sunny dark_mode