×
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - شادروان شاپور
نظر کردم به هر سوی اندران دشت
ندیدم هیچ کس در باغ و گلگشت
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - شادروان شاپور
چنین کردند و روزی چند نگذشت
که هامون باغ شد ویرانه گلگشت
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - شادروان شاپور
هنوز از خاک قسطنطین در آن دشت
یکی تل است در دامان گلگشت
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۷۲ - خدا آن ملتی را سروری داد
خدا آن ملتی را سروری داد
که تقدیرش بدست خویش بنوشت
به آن ملت سروکاری ندارد
که دهقانش برای دیگران کشت
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۲۴ - ستایشِ صنیع الدّوله
گهی بینی که اندر گُلخَنی زشت
که هست آکنده از خار و خس و خشت
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۳ - زرتشت
دو تا گردیده چرخ پیر را پشت
پی پوزش به پیش نام زردشت
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - نطق لرد معروف!
کند اشغال از بوشهر تا رشت
بگیرد کوه و صحرا و در و دشت
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۱ - بی آرزو
چو میباید فکند این پشته از پشت
زر و گوهر چه یکدامن چه یکمشت
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۴ - دیده و دل
مرا شمشیر زد گیتی، ترا مشت
ترا رنجور کرد، اما مرا کشت
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۱ - سعی و عمل
اگر زین شهد، کوتهداری انگشت
نکوبد هیچ دستی بر سرت مشت
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۸ - عمر گل
اگر ما هر دو را یک باغبان کشت
چرا گشتیم ما زیبا، شما زشت