گنجور

 
۱
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۹ - جواب

 

ز یک ویرانه در شرع آنکه شد پست

هزاران گنج باد آورد در دست

۱ بیت
صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - شادروان شاپور

 

مرا از این تماشا شد دل از دست

ز بانگ مرغ و بوی گل شدم مست

۱ بیت
ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - شادروان شاپور

 

شده هوش از سر و رفته دل از دست

دل از دلدار یغما سر ز می مست

۱ بیت
ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۱۱ - ز خاک نرگسستان غنچه ئی رست

 

ز خاک نرگسستان غنچه ئی رست

که خواب از چشم او شبنم فرو شست

خودی از بیخودی آمد پدیدار

جهان دریافت آخر آنچه می جست

۲ بیت
اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۶۸ - کسی کو «لا اله» را در گره بست

 

کسی کو «لا اله» را در گره بست

ز بند مکتب و ملا برون جست

بهن دین و بهن دانش مپرداز

که از ما میبرد چشم و دل و دست

۲ بیت
اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۰۴ - جوانمردی که دل با خویشتن بست

 

جوانمردی که دل با خویشتن بست

رود در بحر و دریا ایمن از شست

نگه را جلوه مستی ها حلال است

ولی باید نگه داری دل و دست

۲ بیت
اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۵۲ - بگو از من به پرویزان این عصر

 

بگو از من به پرویزان این عصر

نه فرهادم که گیرم تیشه در دست

ز خاری کو خلد در سینهٔ من

دل صد بیستون را میتوان خست

۲ بیت
اقبال لاهوری
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۲

 

برو عارف که ایرج پاکبازست

از این کون‌ها و کس‌ها بی‌نیاز است

۱ بیت
ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۸

 

مگو عارف پرستیدن چه شیوست

که در جنگل سبیکه جزء میوه‌ست

۱ بیت
ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۹

 

بیا عارف که دنیا حرف مُفتست

گهی نازک گهی پَخ گه کُلفت است

۱ بیت
ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۱۱

 

کسانی می‌زنند از بهر تو دست

که مانند تو نادانند یا مست

۱ بیت
ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۰ - شاعر این بیت ها را گِرداگِردِ تصویرِ خویش نوشته است

 

دو خادم یافتندم غافل و مست

برای غارتم گشتند هم دست

۱ بیت
ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۵ - خیال مستان

 

ز من گر بشنوی از می بکش دست

سگ دیوانه به از مردم مست

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر

 

براین‌مطلب که‌خود عین سئوالست

فزودن‌، موجب رنج و ملال است

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - سی لحن موسیقی

 

شمار جمله الحانی که پیوست

بُدی‌درسال‌شمسی‌سیصدوشست

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - سی لحن موسیقی

 

شمار سیزده «‌شبدیز» نامست

«‌شب فرخ‌» شب ماه تمام است

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۶ - در محبت

 

چو علت حق بود حق بی‌زوالست

محبت را زوال اینجا محال است

۱ بیت
صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰۴ - آقای بهمنی یکی از شعرای گستاخ

 

گرش دستی بصورت زدنه کین است

که تادیب است و عین رحمت اینست

۱ بیت
صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰۴ - آقای بهمنی یکی از شعرای گستاخ

 

حقیقت نارضائی خود ملالست

چرا گفتن به کار ذوالجلال است

۱ بیت
صغیر اصفهانی
 
 
۱
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
 
تعداد کل نتایج: ۱۷۴۷