گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

مهان نامی از هر شهر و کشور

یلان جنگی از هر مرز و گوهر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

به فریاد آمده دل زیر هر بر

ستوهی یافته هر مغز در سر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

ز بس کینه نداند بِهْ ز بتر

بود هامون و کوهش هر دو یکسر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ

 

بدان زن خواستن مر هرچه مهتر

گزینان و مهان چند کشور

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ

 

به گَرد اندر چنان بودند لشکر

که در میغ تُنُک تابنده اختر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ

 

دو لشکر یکدگر را شد برابر

چو دریای دمان از باد صرصر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

هوا چون بیشهٔ دد بود یکسر

ز ببر و شیر و گرگ و خوگ پیکر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

پیمبر شد میان هر دو لشکر

خدنگ چار پرّ و خشت سه پر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

گهی رفتی سنان چون عشق در بر

گهی رفتی تبر چون هوش در سر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

هنوزش بود خون آلود خنجر

هنوزش بود گرد آلود پیکر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس

 

سخنهای به شیرینی چو شکر

ز نیکویی بدان رخسار درخور

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس

 

همی تا جان من باشد به تن در

ترا با جان خود دارم برابر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

مرا او مهتر و فرخ برادر

من او را نیز جفت و نیک خواهر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

مرا کشته بود باب دلاور

که دارم خود ازو بنیاد و گوهر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

بترس ار بخردی از داد داور

کجا این ترس پیران را نکوتر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

به پیرایه مرا مفریب دیگر

که داد ایزد مرا پیرایه بی مر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

درخت تلخ هم تلخ آورد بر

اگر چه ما دهیمش آب شکر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

خوش آمد در دلش گفتار دلبر

که کام دل ندید از من برادر

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

زبس زاری که آمد پیش لشکر

همه کس را برون شد شادی از سر

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۲۵
sunny dark_mode