گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)

 

ز هر کس کاو به بالا سروری داشت

سری و گردنی بالاتری داشت

نظامی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۶ - آغاز داستان

 

نهان در موی یک انگشتری داشت

که مُهر او نشان قیصری داشت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

که شاهنشاه خوزی دختری داشت

که هر موییش در خویی سری داشت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

مگر زنگی ناخوش دختری داشت

چو دیگ خوردنی ناخوش سری داشت

عطار
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹

 

دلم با سوز پنهانی سری داشت

که چون گردون کف خاکستری داشت

خیالش هم مرا در پرده می سوخت

اگر با خود گمان دیگری داشت

دل ما دعوی اعجاز می کرد

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode