×
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۴۸ - باز گفتن خورشید از احوال جمشید به کتایون
چو بشنید این سخن شمع جهانتاب
برآشفت و بدو گفت از سرِ تاب
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۷ - تدبیر جمشید و خورشید برای عزیمت به چین
شد از آه ملک خورشید در تاب
ملک را گفت: کای شمع جهانتاب
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۹ - داستان دختر بازغه نام از نسل عاد که به مال و جمال نظیر خود نداشت و غایبانه عاشق جمال یوسف شد و در آن آیینه جمال حقیقت دید و از مجاز به حقیقت رسید
چو دیدی عکس سوی اصل بشتاب
که پیش اصل نبود عکس را تاب
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱ - شمع و پروانه
شب تیره بصحرا جای مهتاب
نماید شبچراغ از کرم شب تاب
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۴ - صفت شب و سبب آغاز این خجسته داستان
زبس روشن زمین آسمان تاب
فکنده سایهٔ وی عکس مهتاب
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - درتعریف کشمیر
هوایش آنچنان در شب جهانتاب
که باشد چون چراغ روز مهتاب
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۸۱ - فرستادن راون سک و سارن دیوان را به جاسوسی لشکر رام و حقیقت شنیدن لشکر رام را از آن جاسوس و قلعه بندی کردن راون
کمند مار پیچان شد گلو تاب
سران زو گشته شاگرد رسن تاب
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۰۳ - در آتش انداختن رام سیتا را جهت امتحان پاکی او و سلامت بر آمدن او
گل عشقم ز شبنم روی برتاب
ز جوی شعله باید خوردنت آب
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - در تعریف خواجه میرزاجان بقال
بود ابروی او تیغ سیه تاب
به خون تیره بختان داده است آب
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - حسبحال آذربایجان و خراسان هنگام تعدیات و بمباردمان سپاهیان روس تزاری
بگفتا دیدم اندر عالم خواب
به صحرائی تنم افتاده در تاب
تهی بود آن زمین از سبزه و آب
ز نور آفتاب و شمع مهتاب
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۳ - گل و شبنم
ز چهرم برد گرما، رونق و تاب
نکرده جلوه، رنگم شد چو مهتاب
۱
۲