چو بد کردی مباش ایمن ز آفات

که واجب شد طبیعت را مکافات

اگرچه وعدۀ تو خاطرم را

فراغی داده است از فات مافات

دل اندیشناکم نیست ایمن

ازین معنی که نی التّأخیر آفات

چو بد کردی، کنندت بد مکافات

رسی از آفت انگیزی به آفات

نمی شاید درین دیر پر آفات

جز احسان اهل احسان را مکافات

چو بد کردی مباش ایمن ز آفات

که واجب شد طبیعت را مکافات

نگردد مختلف زان اختلافات

که باشد در شرایع بی‌منافات

شواهدهای اسماء بی‌منافات

در اکوان شد ظهور اختلافات

بسابق ذکر شد کاین اختلافات

در اشیاء هست ز اسماء بی‌منافات

تعین را به عین اختلافات

نباشد هیچ با قدسش منافات

بیا زاهد مزن دم زین خرافات

بزن ساغر که فی التاخیر آفات

زمستان میرسد فصل شتا را

مبر بیهوده جز در جمع کافات

تو گر از کعبه میائی من از دیر

[...]