×
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
هزاران نقش در خاکست نقاش
نموده روی خود اینجایگه فاش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
شما را رخ نمود اینجای نقاش
همی گوید شما را رازها فاش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۷ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
تو از دیدارمائی صورتی فاش
کجا هرگز توانی گشت نقّاش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۷ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
حقیقت نقش خود دیدم عیان فاش
درون خویشتن مر دید نقاش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
همه راز جهان اینجا ترا فاش
شد اینجا زانکه دیدستی تو نقاش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۴ - درخبردادن صاحب اسرار فرماید
حقیقت هرکه او توحید کل فاش
کند اینجایگه با رند و اوباش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۴ - درخبردادن صاحب اسرار فرماید
منم امروز گفته رازها فاش
ابا زاهد ابا قلّاش و اوباش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۴ - درخبردادن صاحب اسرار فرماید
منم امروز گفته سرّها فاش
که عطّار است اینجا دید نقّاش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید
تو دیداری از آنی در جهان فاش
درونت را عیان دیدیم نقّاش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید
شود او را عیان دیدار کل فاش
بطاعت یابد اینجا دید نقّاش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۰ - سؤال کردن صاحب راز از شیخ عطّار قدّس سرّه
مخور بسیار شب بیدار میباش
که در شب ناگهان بینی تو نقاش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۱ - سؤال کردن مرید از پیر در حقایق فرماید
حقیقت میکنی اسرار او فاش
مرو بیرون زخویش و با خبر باش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
ز مستی من بگفتم رازها فاش
بدانستم در اینجا راز نقّاش