×
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۹ - و ایضاً در اسرار شیطان فرماید
چو ابلیس ار تو مردی حق بشناس
ز لعنت در نمود عشق مهراس
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۳ - در بیرون کردن جبرئیل علیه السلام حضرت آدم صفی را از بهشت ونصیحت کردن جبرئیل اورا فرماید
زدی بسیار اینجا مهره در طاس
چو مهره خرد گشتی اندر این آس
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید
سجود خویش کن حق و تو بشناس
مرو چندین تو اندر عین وسواس
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۶ - در سؤال کردن کسی از منصور حلّاج در سرّ دوستی حق تعالی و جواب گفتن او با تمام فرماید
که از پایش چنان پیکان الماس
برون کردند و نامد هیچ وسواس
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۶ - در خطاب هاتف غیب پاکباز را و درد او را استماله کردن و دلخوشی فرماید
بنور شرع قلب از غش تو بشناس
میاور در زمان درخویش وسواس
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۶ - در خطاب هاتف غیب پاکباز را و درد او را استماله کردن و دلخوشی فرماید
طبیعت دادت اینجا رنج وسواس
گذر کن از طبیعت حق تو بشناس
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل
خطاب بنده و حق هر دو بشناس
برون کن ازدماغ خویش وسواس
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۵ - در صفات پرده در افتادن فرماید
در این عنصر شناسان گرد و بشناس
جمال دوست را بیرنج وسواس
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
ز احمد راز دان و سر تو بشناس
چو حیدر از نهنگ و دیو مهراس
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
خبر کن بیخبر خود را و بشناس
مر این معنی بدان از عشق و مهراس
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۰ - سؤال نمودن ازمنصور که ابلیس در عین تلبیس است و جواب دادن منصور آن شخص را
ببین ذات خدا اینجا و بشناس
رها کن مکر و زرق اینجا و وسواس
۱
۲